گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر نمونه
جلد بیست و سوم
59 ) سوره حشر این سوره در مدینه نازل شده و داراي 24 آیه است )
اشاره
ص : 477
ص : 478
محتواي سوره حشر:
این سوره که بیشتر ناظر به داستان مبارزه مسلمانان با جمعی از یهود به نام"یهود بنی نضیر"است و سرانجام منتهی به بیرون
راندن همه آنها از مدینه و پاکسازي این سرزمین مقدس شد،از سوره هاي مهم و بیدارگر و تکان دهنده قرآن مجید است،و
اللّ "داده شده است،و در حقیقت این
􀀀
تناسب بسیار نزدیکی با آخرین آیات سوره قبل دارد که وعده پیروزي در آن به"حزب ه
یک نمونه روشن آن پیروزي است.
محتواي این سوره را می توان در شش بخش خلاصه کرد:
در"بخش اول"که تنها یک آیه است و مقدمه اي براي مباحث مختلف این سوره محسوب می شود سخن از تسبیح و تنزیه
عمومی موجودات در برابر خداوند عظیم و حکیم است.
در"بخش دوم"که از آیه 2 تا آیه 10 (مجموعا 9 آیه)است ماجراي درگیري مسلمان را با یهود پیمان شکن مدینه بازگو می
کند.
در"بخش سوم"که از آیه 11 تا 17 را تشکیل می دهد داستان منافقان مدینه آمده است که با یهود در این برنامه همکاري
نزدیک داشتند.
"بخش چهارم"که چند آیه بیشتر نیست مشتمل بر یک سلسله اندرزها و نصایح کلی نسبت به عموم مسلمانان است و در
حقیقت به منزله نتیجه گیري از ماجراهاي فوق می باشد.
"بخش پنجم"که فقط یک آیه است(آیه 21 )توصیف بلیغی است از قرآن مجید و بیان تاثیر آن در پاکسازي روح و جان.
ص : 479
و بالآخره در بخش ششم که آخرین بخش این سوره است و از آیه 22 شروع و به 24 ختم می شود قسمت مهمی از اوصاف
اللّ کمک شایان می کند.
􀀀
جمال و جلال خدا و اسماء حسناي او را بر می شمرد که به انسان در طریق معرفه ه
ضمنا نام این سوره از آیه دوم آن گرفته شده که سخن از"حشر"یعنی اجتماع یهود براي کوچ کردن از مدینه،و یا حشر
مسلمین براي بیرون راندن آنها به میان آمده است،و از اینجا روشن می شود که این حشر ارتباطی با حشر در قیامت ندارد.
بعضی نام این سوره را سوره"بنی نضیر"گفته اند،چرا که قسمت عمده آیاتش پیرامون آنها است.
و بالآخره این سوره نیز یکی از سوره هاي مسبحات است،که با تسبیح خداوند شروع شده،و اتفاقا پایان آن نیز با تسبیح الهی
است.
***
فضیلت تلاوت این سوره
براي این سوره فضیلت بسیار گفته شده از جمله در حدیثی از پیغمبر گرامی ص می خوانیم: من قرأ سوره الحشر لم یبق جنه و
لا نار و لا عرش و لا کرسی و لا حجاب و لا السماوات السبع و لا الارضون السبع و الهوام و الریاح و الطیر و الشجر و الدواب و
الشمس و القمر و الملائکه الا صلوا علیه،و استغفروا له و ان مات من یومه او لیلته مات شهیدا!: "هر کس سوره حشر را بخواند
تمام بهشت و دوزخ و عرش و کرسی و حجاب و آسمانها و زمینهاي هفتگانه و حشرات و بادها و پرندگان و درختان و
جنبندگان و خورشید و ماه و فرشتگان همگی بر او رحمت می فرستند،و براي او استغفار می کنند،و اگر در آن روز یا در آن
اللّ
􀀀
شب بمیرد شهید مرده است" 1. و در حدیث دیگري از امام صادق می خوانیم من قرأ اذا امسی الرحمن و الحشر وکل ه
بداره ملکا شاهرا سیفه حی یصبح: "هر کس سوره الرحمن و حشر را به هنگام غروب بخواند خداوند فرشته اي را با شمشیر
برهنه مامور حفاظت خانه او می کند" 2. بدون شک اینها همه آثار اندیشه در محتواي سوره است که از قرائت آن ناشی می
شود و در زندگی انسان پرتوافکن می گردد.
ص : 480
این سوره که بیشتر ناظر به داستان مبارزه مسلمانان با جمعی از یهود به نام"یهود بنی نضیر"است و سرانجام منتهی به بیرون
راندن همه آنها از مدینه و پاکسازي این سرزمین مقدس شد،از سوره هاي مهم و بیدارگر و تکان دهنده قرآن مجید است،و
اللّ "داده شده است،و در حقیقت این
􀀀
تناسب بسیار نزدیکی با آخرین آیات سوره قبل دارد که وعده پیروزي در آن به"حزب ه
یک نمونه روشن آن پیروزي است.
محتواي این سوره را می توان در شش بخش خلاصه کرد:
در"بخش اول"که تنها یک آیه است و مقدمه اي براي مباحث مختلف این سوره محسوب می شود سخن از تسبیح و تنزیه
عمومی موجودات در برابر خداوند عظیم و حکیم است.
در"بخش دوم"که از آیه 2 تا آیه 10 (مجموعا 9 آیه)است ماجراي درگیري مسلمان را با یهود پیمان شکن مدینه بازگو می
کند.
در"بخش سوم"که از آیه 11 تا 17 را تشکیل می دهد داستان منافقان مدینه آمده است که با یهود در این برنامه همکاري
نزدیک داشتند.
"بخش چهارم"که چند آیه بیشتر نیست مشتمل بر یک سلسله اندرزها و نصایح کلی نسبت به عموم مسلمانان است و در
حقیقت به منزله نتیجه گیري از ماجراهاي فوق می باشد.
"بخش پنجم"که فقط یک آیه است(آیه 21 )توصیف بلیغی است از قرآن مجید و بیان تاثیر آن در پاکسازي روح و جان.
ص :
[ [سوره الحشر ( 59 ): آیات 1 تا 5
اشاره
ا فِی اَلْأَرْضِ وَ هُوَ اَلْعَزِیزُ اَلْحَکِیمُ ( 1) هُوَ اَلَّذِي أَخْرَجَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ 􀀀 اتِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی اَلسَّ 􀀀 لِلّ م
􀀀
منِ اَلرَّحِیمِ . سَبَّحَ هِ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
اَللّ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا
􀀀
اهُمُ هُ 􀀀 اَللّ فَأَت
􀀀
انِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ هِ 􀀀 ا ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ م 􀀀 ارِهِمْ لِأَوَّلِ اَلْحَشْرِ م 􀀀 ابِ مِنْ دِی 􀀀 أَهْلِ اَلْکِت
اَللّ عَلَیْهِمُ
􀀀
أَنْ کَتَبَ هُ 􀀀 صارِ ( 2) وَ لَوْ لا 􀀀 ا أُولِی اَلْأَبْ 􀀀 وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ اَلرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ وَ أَیْدِي اَلْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا ی
ابِ􀀀 اَللّ شَدِیدُ اَلْعِق
􀀀
اَللّ فَإِنَّ هَ
􀀀
اَللّ وَ رَسُولَهُ وَ مَنْ یُشَاقِّ هَ
􀀀
ذلِکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا هَ 􀀀 اَلنّ ( 3)
ارِ 􀀀 ع ذَاب 􀀀 ا وَ لَهُمْ فِی اَلْآخِرَهِ 􀀀 لاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِی اَلدُّنْی 􀀀 اَلْجَ
( اسِقِینَ ( 5 􀀀 اَللّ وَ لِیُخْزِيَ اَلْف
􀀀
ا فَبِإِذْنِ هِ 􀀀 ی أُصُولِه 􀀀 ائِمَهً عَل 􀀀 ا ق 􀀀 ا قَطَعْتُمْ مِنْ لِینَهٍ أَوْ تَرَکْتُمُوه 􀀀 4) م )
ص : 482
ترجمه:
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر 1-آنچه در آسمانها و زمین وجود دارد براي خدا تسبیح می گوید،و او عزیز و حکیم است.
-2 او کسی است که کافران اهل کتاب را در اولین برخورد(با مسلمانان)از خانه هایشان بیرون راند،گمان نمی کردید آنها
خارج شوند،و خودشان نیز گمان می کردند که دژهاي محکمشان آنها را از عذاب الهی مانع می شود،اما خداوند از آنجا که
گمان نمی کردند به سراغشان آمد،و در قلب آنها ترس و وحشت افکند، به گونه اي که خانه هاي خود را با دست خویش و
با دست مؤمنان ویران می کردند، پس عبرت بگیرید اي صاحبان چشم! 3-و اگر نه این بود که خداوند جلاي وطن را بر آنها
مقرر داشته بود آنها را در همین دنیا مجازات می کرد،و براي آنها در آخرت نیز عذاب آتش است.
-4 این به خاطر آن است که آنها با خدا و رسولش دشمنی کردند و هر کس با خدا دشمنی
ص : 483
کند عذاب الهی(در حق او)شدید است.
-5 هر درخت با ارزش نخل را قطع و یا آن را به حال خود واگذار کردید،همه به فرمان خدا بود،و هدف این بود که فاسقان را
خوار و رسوا کند.
شان نزول:
مفسران و محدثان و ارباب تواریخ در مورد این آیات شان نزول مفصلی ذکر کرده اند که فشرده آن چنین است:
در سرزمین مدینه سه گروه از یهود زندگی می کردند"بنی نضیر" و"بنی قریظه"و"بنی قینقاع"و گفته می شود که آنها اصلا
اهل حجاز نبودند ولی چون در کتب مذهبی خود خوانده بودند که پیامبري از سرزمین مدینه ظهور می کند،به این سرزمین
کوچ کردند،و در انتظار این ظهور بزرگ بودند.
هنگامی که رسول خدا ص به مدینه هجرت فرمود با آنها پیمان عدم تعرض بست،ولی آنها هر زمان فرصتی یافتند از نقض این
پیمان فروگذار نکردند.
از جمله از اینکه بعد از جنگ"احد"(غزوه احد در سال سوم هجرت واقع شد)"کعب بن اشرف"با چهل مرد سوار از یهود به
مکه آمدند و یکسر به سراغ قریش رفتند و با آنها عهد و پیمان بستند که همگی متحدا بر ضد محمد ص پیکار کنند،سپس ابو
سفیان با چهل نفر از مکیان،و کعب بن اشرف یهودي با چهل نفر از یهود وارد مسجد الحرام شدند،و در کنار خانه کعبه
پیمانها را محکم ساختند،این خبر از طریق وحی به پیامبر ص رسید.
دیگر اینکه پیامبر ص روزي با چند نفر از بزرگان و یارانش به سوي قبیله بنی نضیر که در نزدیکی مدینه زندگی می کردند
آمد و می خواست از آنها
ص : 484
کمک یا وامی بگیرد براي پرداختن دیه دو مقتول از طایفه بنی عامر که به دست "عمرو بن امیه"(یکی از مسلمانان)کشته شده
بود،و شاید پیامبر ص و یارانش می خواستند در زیر این پوشش وضع"بنی نضیر"را از نزدیک بررسی کنند،مبادا مسلمانان
غافلگیر شوند.
پیامبر ص در بیرون قلعه یهود بود و با"کعب بن اشرف"در این زمینه صحبت کرد،در این هنگام در میان یهودیان بذر توطئه
اي پاشیده شد،و با یکدیگر گفتند شما این مرد را در چنین شرایط مناسبی گیر نمی آورید،الان که در کنار دیوار شما نشسته
است یک نفر پشت بام رود و سنگ عظیمی بر او بیفکند و ما را از دست او راحت کند!یکی از یهود بنام"عمرو بن
جحاش"اعلام آمادگی کرد و به پشت بام رفت رسول خدا ص از طریق وحی آگاه شد برخاست و به مدینه آمد،بی اینکه با
یاران خود سخنی بگوید،آنها تصور می کردند پیامبر ص باز بر می گردد اما بعدا آگاه شدند که پیامبر ص در مدینه
است،آنها نیز به مدینه برگشتند،و اینجا بود که پیمان شکنی یهود بر رسول خدا ص مسلم شد،و دستور آماده باش براي جنگ
به مسلمانان داد.
در بعضی از روایات نیز آمده که یکی از شعراي بنی نضیر به هجو و بدگویی پیامبر ص پرداخت و این خود دلیل دیگري بر
پیمان شکنی آنها بود.
پیامبر ص براي اینکه ضربه کاري قبلا به آنها بزند به محمد بن مسلمه که با کعب بن اشرف بزرگ یهود آشنایی داشت دستور
داد او را به هر نحو بتواند به قتل برساند و او با مقدماتی این کار را کرد.
کشته شدن"کعب بن اشرف"تزلزلی در یهود ایجاد کرد به دنبال آن رسول خدا ص دستور داد مسلمانان براي جنگ با این
قوم پیمان شکن حرکت کنند،هنگامی که آنها با خبر شدند به قلعه هاي مستحکم و دژهاي نیرومند خود پناه بردند،و درها را
محکم بستند،پیامبر ص دستور داد بعضی درختان
ص : 485
نخل را که نزدیک قلعه ها بود بکنند یا بسوزانند.
این کار شاید به این منظور صورت گرفت که یهودان را که علاقه شدیدي به اموال خود داشتند از قلعه بیرون کشد و پیکار
رودررو انجام گیرد،این احتمال نیز داده شده که این نخلها مزاحم مانور سریع ارتش اسلام در اطراف قلعه ها بود و می بایست
بریده شود.
به هر حال این کار فریاد یهود را بلند کرد گفتند اي محمد!تو پیوسته از اینگونه کارها نهی می کردي،پس این چه برنامه اي
است؟آیه پنجم این سوره (از آیات فوق)نازل شد و به آنها پاسخ گفت که این یک دستور خاص الهی بود.
محاصره چند روز طول کشید و پیامبر ص براي پرهیز از خونریزي به آنها پیشنهاد کرد که سرزمین مدینه را ترك گویند و از
آنجا خارج شوند،آنها نیز پذیرفتند،مقداري از اموال خود را برداشته و بقیه را رها کردند،جمعی به سوي "اذرعات"شام و
تعداد کمی به سوي"خیبر"و گروهی به"حیره"رفتند،و باقیمانده اموال و اراضی و باغات و خانه هاي آنها به دست مسلمانان
افتاد.
هر چند تا آنجا که می توانستند،خانه هاي خود را به هنگام کوچ کردن تخریب کردند.
.( و این ماجرا بعد از غزوه احد به فاصله ششماه،و به عقیده بعضی بعد از غزوه بدر به فاصله ششماه اتفاق افتاد ( 1
***
ص : 486
1) "مجمع البیان"و"تفسیر علی بن ابراهیم"،"تفسیر قرطبی"و"نور الثقلین" ذیل آیات مورد بحث(با اقتباس و تلخیص). -1
تفسیر:
پایان توطئه یهود بنی نضیر در مدینه
این سوره با تسبیح و تنزیه خداوند و بیان عزت و حکمت او شروع می شود، می فرماید:"آنچه در آسمانها و زمین است براي
ا فِی الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ). 􀀀 اتِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی السَّ 􀀀 لِلّ م
􀀀
خدا تسبیح می گوید،و او عزیز و حکیم است"( سَبَّحَ هِ
و این در حقیقت مقدمه اي است براي بیان سرگذشت یهود"بنی نضیر" همانها که در شناخت خدا و صفاتش گرفتار انواع
انحرافات بودند،و همانها که تکیه بر قدرت و عزت خویش می کردند و در برابر پیامبر اسلام ص به توطئه برخاستند.
تسبیح عمومی موجودات زمین و آسمان اعم از فرشتگان و انسانها و حیوانات و گیاهان و جمادات ممکن است با زبان قال
باشد یا با زبان حال،چرا که نظام شگفت انگیزي که در آفرینش هر ذره اي به کار رفته با زبان حال بیانگر علم و قدرت و
عظمت و حکمت خدا است.
و از سوي دیگر به عقیده جمعی از دانشمندان هر موجودي در عالم خود سهمی از عقل و درك و شعور دارد هر چند ما از آن
آگاه نیستیم،و به همین دلیل با زبان خود تسبیح خدا می گوید،هر چند گوش ما تواناي شنوایی آن را ندارد، سرتاسر جهان
غلغله تسبیح و حمد او است هر چند ما نامحرمان از آن بیخبریم، اما آنها که از جمادي سوي جان جان رفته اند و براي آنان از
غیب چشمی باز شده،با تمامی موجودات جهان همرازند،و نطق آب و گل را به خوبی می شنوند، چرا که این نطق محسوس
اهل دل است!
ص : 487
به ذکرش هر چه خواهی در خروش است
دلی داند چنین معنی که گوش است
نه بلبل بر گلش تسبیح خوان است
که هر خاري به توحیدش زبان است!
.(140- شرح بیشتر پیرامون این سخن ذیل آیه 44 سوره اسراء آمده است(جلد 12 صفحه 133
*** بعد از بیان این مقدمه به داستان رانده شدن یهود بنی نضیر از مدینه پرداخته می فرماید:"خداوند کسی است که کافران
اهل کتاب را در اولین اجتماع و برخورد با مسلمانان از خانه هایشان بیرون کرد"!( هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ
ارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ). 􀀀 ابِ مِنْ دِی 􀀀 الْکِت
"حشر"در اصل به معنی حرکت دادن جمعیت و خارج ساختن آنها از قرارگاهشان به سوي میدان جنگ و مانند آن است،و
منظور از آن در اینجا اجتماع و حرکت مسلمانان از مدینه به سوي قلعه هاي یهود،و یا اجتماع یهود براي مبارزه با مسلمین
است،و از آنجا که این نخستین اجتماع در نوع خود بود در قرآن به عنوان"لاول الحشر"نامیده شده،و این خود اشاره لطیفی
است به برخوردهاي آینده با یهود"بنی نضیر"و یهود"خیبر"و مانند آنها.
و عجب اینکه جمعی از مفسران احتمالاتی در آیه داده اند که هیچ تناسبی با محتواي آن ندارد،از جمله اینکه:منظور حشر اول
در مقابل حشر روز قیامت از قبرها به سوي محشر است،و عجبتر اینکه بعضی این آیه را دلیل بر این گرفته اند که حشر در
قیامت در سرزمین شام واقع می شود که یهود از مدینه به سوي آن رانده شدند!و گویا همه این احتمالات ضعیف ناشی از
کلمه"حشر"
ص : 488
است،در حالی که این واژه به معنی حشر در قیامت نیست بلکه به هر گونه اجتماع و خروج از قرارگاه و حاضر شدن در میدان
مانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّیْرِ :"لشکریان سلیمان 􀀀 اطلاق می شود،چنان که در آیه 17 سوره نمل می خوانیم: وَ حُشِرَ لِسُلَیْ
از جن و انس و پرندگان نزد او جمع شدند".
النّ ضُ حًی "قرار ما این
اس􀀀 و همچنین در مورد اجتماع براي مشاهده مبارزه موسی با ساحران فرعونی می خوانیم: وَ أَنْ یُحْشَرَ .( است که همه مردم هنگامی که روز بالا می آید جمع شوند"(طه- 59
سپس می افزاید:شما هرگز گمان نمی کردید که آنها از این دیار خارج شوند و آنها نیز گمان داشتند که دژهاي محکمشان
اللّ ).
􀀀
انِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ هِ 􀀀 ا ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ م 􀀀 از شکست آنها و عذاب الهی مانع می شود"( م
آنها چنان مغرور و از خود راضی بودند که تکیه گاهشان دژهاي نیرومند و قدرت ظاهریشان بود،این تعبیر آیه نشان می دهد
که یهود بنی نضیر در مدینه از امکانات وسیع و تجهیزات فراوانی بهره مند بودند،به گونه اي که نه خودشان باور می کردند به
این آسانی مغلوب شوند و نه دیگران،ولی از آنجا که خدا می خواست به همه روشن سازد که چیزي در برابر اراده او قدرت
مقاومت ندارد حتی بدون آنکه جنگی رخ دهد آنها را از آن سرزمین بیرون راند! لذا در ادامه آیه می فرماید:"اما خداوند از
آنجا که گمان نمی کردند به سراغشان آمد،و در قلبشان وحشت و ترس افکند،به گونه اي که خانه هاي خود را با دست
اللّ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ
􀀀
اهُمُ هُ 􀀀 خویش و با دست مؤمنان ویران می کردند"( فَأَت
بِأَیْدِیهِمْ وَ أَیْدِي الْمُؤْمِنِینَ ).
آري خدا این لشکر نامرئی،یعنی لشکر ترس را که در بسیاري از
ص : 489
جنگها به یاري مؤمنان می فرستاد بر قلب آنها چیره کرد،و مجال هر گونه حرکت و مقابله را از آنها سلب نمود،آنها خود را
براي مقابله با لشکر برون آماده کرده بودند،بیخبر از آنکه خداوند لشکري از درون به سراغشان می فرستد،و چنان آنها را در
تنگنا قرار می دهد که خودشان با دشمن براي تخریب خانه هایشان همکاري کنند.
درست است که کشته شدن رئیس آنها"کعب بن اشرف"قبل از این ماجرا وحشتی بر دل آنها افکنده بود،ولی مسلما منظور از
آیه این نیست آن چنان که بعضی از مفسران گمان کرده اند-بلکه این یک نوع امداد الهی بوده که بارها در جنگهاي اسلامی
به یاري مسلمین می شتافت.
جالب اینکه مسلمانان از بیرون،دژهاي آنها را ویران می کردند که به داخل آن راه یابند،و یهود از درون ویران می کردند تا
به صورت سالم به دست مسلمانان نیفتد،و نتیجه این همکاري ویران شدن استحکامات آنها بود! در مورد این آیه تفسیرهاي
دیگري نیز گفته شده،از جمله اینکه:یهود از داخل،دیواره دژها را ویران می کردند تا فرار کنند و مسلمانان از بیرون تا به آنها
دست یابند(ولی این احتمال بعید است).
و نیز گفته شده که این آیه معنی کنایی دارد مثل اینکه می گوئیم فلان کس خانه و زندگیش را با دست خودش ویران
کرد،یعنی بر اثر نادانیها و لجاجتها سبب بر باد دادن زندگی خود شد.
یا اینکه منظور یهود از تخریب بعضی از خانه ها این بود که دهانه کوچه هاي داخل قلعه را ببندند تا مانع پیشروي مسلمانان
شوند و در آینده نیز نتوانند در آن سکنی گزینند.
یا اینکه قسمتی از خانه هاي داخل دژ را خراب کردند تا در صورت کشیده شدن میدان نبرد به داخل دژ جاي کافی براي
جنگیدن داشته باشند.
ص : 490
یا اینکه در بناي بعضی از خانه ها مصالح گرانقیمتی وجود داشت آنها را تخریب کردند تا آنچه قابل حمل بود ببرند،ولی
تفسیر اول از همه مناسبتر است.
صارِ ). 􀀀 ا أُولِی الْأَبْ 􀀀 در پایان آیه به عنوان یک نتیجه گیري کلی می فرماید:"پس عبرت بگیرید اي صاحبان چشم"!( فَاعْتَبِرُوا ی
"اعتبروا"از ماده"اعتبار"در اصل از"عبور"گرفته شده که به معنی گذشتن از چیزي است به سوي چیز دیگر،و اینکه به اشک
چشم"عبره" گفته می شود به خاطر عبور قطرات اشک از چشم است،و"عبارت"را از این رو عبارت می گویند که مطالب و
مفاهیم را از کسی به دیگري منتقل می کند، و اطلاق"تعبیر خواب"بر تفسیر محتواي آن به خاطر این است که انسان را از
ظاهر به باطن آن منتقل می سازد.
و به همین مناسبت به حوادثی که به انسان پند می دهد"عبرت"می گویند، چرا که انسان را به یک سلسله تعالیم کلی رهنمون
می گردد و از مطلبی به مطلب دیگر منتقل می کند.
تعبیر به"اولی الأبصار"(صاحبان چشم)اشاره به کسانی است که حوادث را به خوبی می بینند،و با چشم باز موشکافی می
کنند،و به عمق آن می رسند.
.( (واژه"بصر"معمولا به عضو بینایی و"بصیرت"به درك و آگاهی درونی گفته می شود) ( 1
در حقیقت"اولی الأبصار"کسانی هستند که آمادگی گرفتن درسهاي عبرت دارند،لذا قرآن به آنها هشدار می دهد که از این
حادثه بهره برداري لازم کنید.
شک نیست که منظور از گرفتن"عبرت"این است که حوادث مشابه را که از نظر حکم عقل یکسانند بر هم مقایسه کنند،مانند
مقایسه حال کفار
ص : 491
1) مفردات راغب. -1
و پیمان شکنان دیگر بر یهود بنی نضیر،ولی هرگز این جمله ارتباطی با"قیاسات ظنی"که بعضی در استنباط احکام دینی از آن
استفاده می کنند ندارد، و تعجب است که بعضی از فقهاي اهل سنت براي اثبات این مقصود از آیه فوق استفاده کرده اند هر
چند بعضی دیگر بر آن ایراد گرفته اند.
خلاصه اینکه:منظور از عبرت و اعتبار در آیه فوق انتقال منطقی و قطعی از موضوعی به موضوع دیگر است نه عمل کردن به
پندار و گمان.
به هر حال به راستی که سرنوشت این قوم یهود با آن قدرت و عظمت و شوکت،و با آن امکانات و استحکامات فراوان
سرنوشت عبرت انگیزي بود، که حتی بدون آنکه دست به اسلحه ببرند در مقابل جمعیت مسلمانان که هرگز در ظاهر به پاي
آنها نمی رسیدند تسلیم شدند،خانه هاي خود را با دست خویش ویران کردند،و اموالشان را براي مسلمانان نیازمند بجا
گذاردند،و در نقاط مختلف پراکنده شدند،در حالی که طبق نقل تواریخ از آغاز به این جهت در سرزمین مدینه سکنی گزیده
بودند که پیامبر موعود کتب خویش را درك کنند،و در صف اول یارانش قرار گیرند! و در حدیثی از امام صادق ع می
خوانیم:
.( اللّ التفکر و الاعتبار: "بیشترین عبادت ابو ذر تفکر و عبرت گرفتن بود" ( 1
􀀀
کان اکثر عباده ابی ذر رحمه ه
اما مع الاسف بسیارند کسانی که باید همه حوادث دردناك را خودشان بیازمایند،و طعم تلخ شکستها را شخصا بچشند،و
هرگز از وضع دیگران عبرت نمی گیرند.
امیر مؤمنان علی ع می فرماید:السعید من وعظ بغیره:"سعادتمند
ص : 492
. 1) کتاب خصال مطابق نقل نور الثقلین جلد 5 صفحه 274 -1
.( کسی است که از دیگران پند و عبرت گیرد"! ( 1
*** آیه بعد می افزاید:"اگر نه این بود که خداوند بر آنها مقرر داشته بود که جلاي وطن کنند و منطقه را ترك گویند آنها
ا ) بدون شک جلاي وطن و رها کردن 􀀀 لاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِی الدُّنْی 􀀀 اللّ عَلَیْهِمُ الْجَ
􀀀
لا أَنْ کَتَبَ هُ 􀀀 را در همین دنیا مجازات می کرد"( وَ لَوْ
قسمت عمده سرمایه هایی که یک عمر فراهم کرده بودند خود براي آنها عذابی دردناك بود،بنا بر این منظور از جمله فوق
این است که اگر این عذاب براي آنها مقدر نشده بود عذاب دیگري که همان قتل و اسارت به دست مسلمانان بود بر سر آنها
فرود می آمد،خدا می خواست آنها در جهان آواره شوند، و اي بسا این آوارگی براي آنها دردناکتر بود، زیرا هر وقت به یاد
آن همه دژها و خانه هاي مجلل و مزارع و باغات خود می افتادند که در دست دیگران است و خودشان بر اثر پیمان شکنی و
توطئه بر ضد پیامبر خدا ص در مناطق دیگر محروم و سرگردانند گرفتار آزار و شکنجه هاي روحی فراوانی می شدند.
آري خدا می خواست این گروه مغرور و فریبکار و پیمان شکن را گرفتار چنین سرنوشت دردناکی کند.
اما این تنها عذاب دنیاي آنها بود،لذا در پایان این آیه می افزاید:و براي آنها در آخرت نیز عذاب آتش است"( وَ لَهُمْ فِی
النّ ).
ارِ 􀀀 ع ذَاب 􀀀 الْآخِرَهِ چنین است دنیا و آخرت کسانی که پشت پا به حق و عدالت زنند و بر مرکب غرور و خود خواهی سوار گردند.
*** و از آنجا که ذکر این ماجرا علاوه بر بیان قدرت پروردگار و حقانیت
ص : 493
. 1) نهج البلاغه خطبه 86 -1
پیغمبر اکرم ص باید هشداري براي تمام کسانی باشد که اعمالی مشابه یهود بنی نضیر دارند تا مساله در آنها خلاصه نشود در
آیه بعد مطلب را تعلیم داده، می افزاید:"این مجازات دنیا و آخرت از آن جهت دامنگیرشان شد که با خدا و رسولش به
اللّ وَ رَسُولَهُ ).
􀀀
ذلِکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا هَ 􀀀 دشمنی برخاستند"(
اللّ شَدِیدُ
􀀀
اللّ فَإِنَّ هَ
􀀀
"و هر کس به دشمنی با خدا بر خیزد خداوند مجازاتش می کند زیرا خدا شدید العقاب است"( وَ مَنْ یُشَاقِّ هَ
.( ابِ ) ( 1 􀀀 الْعِق
"شاقوا"از ماده"شقاق"در اصل به معنی شکاف و جدایی میان دو چیز است،و از آنجا که همیشه دشمن در طرف مقابل قرار
می گیرد و خود را جدا می سازد به عمل او"شقاق"می گویند.
عین همین آیه با تفاوت بسیار جزئی در سوره انفال آیه 13 بعد از داستان جنگ بدر و در هم شکسته شدن مشرکان آمده
است که بیانگر عمومیت محتواي آن از هر نظر است.
قابل توجه اینکه:در آغاز آیه دشمنی با خدا و رسول را مطرح می کند و در ذیل آیه تنها سخن از دشمنی با خدا است،اشاره به
اینکه دشمنی با رسول خدا ص نیز با دشمنی خدا یکی است و از هم جدا نیست.
تعبیر به"شدید العقاب"هیچ منافاتی با"ارحم الراحمین"بودن خداوند ندارد،زیرا آنجا که جاي عفو و رحمت است"ارحم
الراحمین"است، و آنجا که جاي مجازات و عقوبت است"اشد المعاقبین"است چنان که در دعا آمده است و ایقنت انک انت
.( ارحم الراحمین فی موضع العفو و الرحمه و اشد المعاقبین فی موضع النکال و النقمه ( 2
ص : 494
اللّ شدید
􀀀
اللّ یعاقبه فان ه
􀀀
1) "من"براي شرط است و جزاي آن محذوف می باشد،و در تقدیر چنین است "و من یشاق ه -1
العقاب".
2) "دعاي افتتاح"از ادعیه"ماه مبارك رمضان". -2
*** در آخرین آیه از آیات مورد بحث به پاسخ ایرادي می پردازد که یهود بنی نضیر-چنان که در شان نزول نیز گفتیم-به
پیامبر ص متوجه می ساختند، در آن موقع که دستور داد قسمتی از نخلهاي نزدیک قلعه هاي محکم یهود را ببرند(تا محل
کافی براي نبرد باشد،یا براي اینکه یهود ناراحت شوند و از قلعه ها بیرون آیند و درگیري در خارج قلعه روي دهد)آنها
گفتند:اي محمد! مگر تو نبودي که از اینگونه کارها نهی می کردي؟آیه نازل شد و گفت:"هر درخت با ارزش نخل را قطع یا
.( اللّ ) ( 1
􀀀
ا فَبِإِذْنِ هِ 􀀀 ی أُصُولِه 􀀀 ائِمَهً عَل 􀀀 ا ق 􀀀 ا قَطَعْتُمْ مِنْ لِینَهٍ أَوْ تَرَکْتُمُوه 􀀀 به حال خود واگذار کردید همه به فرمان خدا بود"!( م
اسِقِینَ ). 􀀀 و"هدف این بود که فاسقان را خوار و رسوا کند"( وَ لِیُخْزِيَ الْف
"لینه"از ماده"لون"به یک نوع عالی از درخت خرما می گویند، و بعضی آن را از ماده"لین"به معنی نرمی به نوعی از درخت
خرما تفسیر کرده اند که شاخه هایی نرم و نزدیک زمین و میوه اي نرم و لذیذ دارد.
گاه"لینه"به"الوان"و انواع مختلف درخت نخل یا"نخله کریمه" تفسیر شده است که تقریبا همه به یک چیز بر می گردد.
به هر حال بعضی گفته اند:اقدام به قطع قسمتی از درختان نخل"بنی نضیر" از سوي بعضی از مسلمانان روي داد،در حالی که
.( بعضی دیگر مخالف بودند، در اینجا آیه فوق نازل شد و میان آنها فصل خصومت کرد ( 2
بعضی دیگر گفته اند:آیه ناظر به عمل دو نفر از اصحاب است که یکی به هنگام قطع درختان نخل درختان خوب را می برید
تا یهود را به خشم آورد
ص : 495
اللّ "می باشد.
􀀀
1) "ما"در آیه فوق شرطیه است و جزاي آن"فباذن ه -1
2) "تفسیر ابو الفتوح"رازي جلد 11 صفحه 93 -این معنی در"تفسیر در المنثور" جلد 6 صفحه 188 نیز آمده است. -2
(و از قلعه فرود آیند)و دیگري نخلهاي کم ارزش را می برید تا آنچه پر ارزش است براي استفاده آینده باقی بماند،و به همین
.( جهت در میان آنها اختلاف افتاد آیه نازل شد و گفت هر دو به اذن الهی بوده است ( 1
ولی ظاهر آیه این است که مسلمانان بعضی از درختان"لینه"(نوع خوب)را بریدند و بعضی از همانها را رها ساختند،و این
عمل باعث ایراد یهود شد و قرآن به آنها پاسخ گفت تا روشن شود این کار از روي هواي نفس نبوده، بلکه یک دستور الهی
در این زمینه صادر شده بود که در شعاع محدود این کار عملی گردد،تا بیش از حد ضایعاتی رخ ندهد.
در هر صورت این حکم یک استثنا در قانون معروف اسلامی است که می گوید به هنگام حمله به دشمن نباید درختان را قطع
کرد،و حیوانات را کشت،و زراعتها را آتش زد،این تنها مربوط به موردي بوده است که براي بیرون کشیدن دشمن از قلعه،و یا
فراهم ساختن میدان جنگ و مانند آن ضرورت داشته،و در هر قانون کلی استثنائات جزئی ضروري غالبا وجود دارد،همانگونه
که اصل کلی بر نخوردن گوشت مردار است،ولی به هنگام اجبار و اضطرار "اکل میته"مجاز است.
اسِقِینَ "(تا فاسقان را خوار و رسوا کند)نشان می دهد که لا اقل یکی از اهداف این کار خوار نمودن 􀀀 جمله" وَ لِیُخْزِيَ الْف
دشمن و در هم شکستن روحیه آنها بوده است.
***
ص : 496
. 1) "تفسیر فخر رازي"جلد 29 صفحه 283 -1
نکته ها:
اشاره
-1 لشکرهاي نامرئی خدا!
در حالی که اهل دنیا براي کسب پیروزي بر نیروهاي ظاهري و مادي خویش تکیه می کنند،تکیه گاه خداپرستان ارزشهاي
معنوي و امدادهاي الهی آنها است که نمونه اي از آن را در داستان شکست"بنی نضیر"و بیرون راندن آنها از مدینه در آیات
فوق ملاحظه کردیم.
در این آیات خواندیم که یکی از عوامل مؤثر پیروزي همان ترس و وحشتی بود که خدا بر دلهاي آنها افکند تا آنجا که خانه
هاي خود را با دست خود ویران می کردند،و حاضر شدند از اموال خود چشم بپوشند و از آن دیار بیرون روند.
نظیر این معنی چند بار در آیات قرآن مجید آمده است از جمله در داستان گروه دیگري از یهود بنام"بنی قریظه"که مسلمانان
ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ 􀀀 بعد از جنگ احزاب در یک درگیري شدید با آنها روبرو شدند نیز آمده است،می فرماید: وَ أَنْزَلَ الَّذِینَ
اصِیهِمْ وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِیقاً :"خداوند گروهی از اهل کتاب را که از مشرکان 􀀀 ابِ مِنْ صَی 􀀀 الْکِت
عرب حمایت کردند از دژهاي محکمشان فرود آورد،و در دلهاي آنها ترس و وحشت افکند،تا آنجا که گروهی را به قتل
.( رساندید و گروهی را اسیر کردید" (احزاب 26
همین معنی در داستان جنگ بدر نیز آمده است که می گوید: سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ :"من به زودي در دلهاي
کافران وحشت می افکنم".
قسمتی از این وحشت که حکم یک لشکر نامرئی الهی را دارد طبیعی است هر چند قسمتی از آن اسرار آمیز است،و روابط آن
با وسائل عادي بر ما مکشوف
ص : 497
نیست،آنچه طبیعی است اینکه مؤمنان در هر حال خود را پیروز می دانند خواه کشته و شهید شوند و خواه دشمن را در هم
بکوبند،و کسی که منطقش این است ترس و وحشتی به خود راه نمی دهد،بلکه چنین انسان اعجوبه اي براي دشمنش وحشت
انگیز است،همانگونه که در دنیاي امروز نیز کشورهاي بزرگی را می بینیم که با داشتن پیشرفته ترین سلاحها،و بزرگترین
ارتشها،از گروهی اندك مؤمنان راستین ستیزه جوي وحشت دارند،و دائما می کوشند با آنها درگیر نشوند.
در حدیثی از رسول خدا ص می خوانیم که فرمود:
.( نصرت بالرعب مسیره شهر!: "من از جانب خدا به وسیله ترس و وحشت دشمنان یاري شده ام به فاصله یک ماه ( 1
یعنی نه تنها کسانی که در میدان نبرد با من رو برو می شوند وحشت دارند بلکه در نقاطی که دشمن از من یک ماه راه فاصله
دارد وحشت و اضطراب حاکم است! در مورد لشکریان حضرت مهدي(عج)نیز می خوانیم که سه لشکر او را یاري می
.( کنند:الملائکه،و المؤمنون،و الرعب!:"فرشتگان و مؤمنان و ترس و وحشت"! ( 2
در حقیقت آنها سعی می کنند از برون ضربه نخورند اما خداوند از درون آنها را متلاشی می کند،و می دانیم ضربه درونی
جانکاهتر و جبران ناپذیر است، چرا که اگر تمام سلاحها و ارتشهاي دنیا در اختیار کسی باشد ولی روحیه نبرد نداشته باشد
محکوم به شکست و نابودي است.
***
ص : 498
1) "مجمع البیان"جلد 2 صفحه 519 (ذیل آیه 151 آل عمران). -1
. 2) "اثبات الهداه"جلد 7 صفحه 124 -2
-2 توطئه هاي امروز یهود
تاریخ اسلام از همان آغاز با توطئه هاي آنها آمیخته شده بود و در بسیاري از حوادث دردناك آنها را داخل صحنه یا در
پشت صحنه مشاهده می کنیم،و عجب اینکه آنها به عشق پیامبر موعود به سرزمین حجاز آمدند،ولی بعد از این ظهور بزرگ
از دشمنان سرسخت شدند و هم امروز نیز در بیشتر توطئه هاي ضد اسلامی یهود را در صحنه و یا در پشت صحنه مشاهده می
کنیم،و این عبرتی است براي صاحبان بصیرت! و همانگونه که تاریخ پیغمبر اکرم ص نشان می دهد تنها طریق دفع آنان
برخورد قاطعانه است،به خصوص"صهیونیستها"که در منطقشان هیچگونه مدارا و عدل و انصاف نیست،زبانشان زور است،و
جز با زور و قدرت نمی توان با آنها سخن گفت،ولی با این حال از مؤمنان راستین بیش از هر چیز می ترسند، و اگر مسلمانان
امروز همانند یاران پیامبر ص از ایمان و استقامت و قاطعیت کافی برخوردار باشند ترس و وحشت آنها بر دلهاي این دشمنان
خونخوار چیره می شود،و می توان با همین لشکر الهی آنها را از زمینهاي اشغال شده بیرون راند و این درسی است که رسول
اللّ ص در چهارده قرن قبل به ما داده است.
􀀀
ه
***
ص : 499
[ [سوره الحشر ( 59 ): آیات 6 تا 7
اشاره
ی کُلِّ شَیْءٍ 􀀀 اَللّ عَل
􀀀
شاءُ وَ هُ 􀀀 ی مَنْ یَ 􀀀 اَللّ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَل
􀀀
کِنَّ هَ 􀀀 کابٍ وَ ل 􀀀 لا رِ 􀀀 ما أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَ 􀀀 ی رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَ 􀀀 اَللّ عَل
􀀀
اءَ هُ 􀀀 ا أَف 􀀀 وَ م
لا یَکُونَ 􀀀 ساکِینِ وَ اِبْنِ اَلسَّبِیلِ کَیْ 􀀀 ی وَ اَلْمَ 􀀀 ام 􀀀 ی وَ اَلْیَت 􀀀 فَلِلّ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي اَلْقُرْب
􀀀
ي هِ 􀀀 ی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ اَلْقُر 􀀀 اَللّ عَل
􀀀
اءَ هُ 􀀀 ا أَف 􀀀 قَدِیرٌ ( 6) م
( ابِ ( 7 􀀀 اَللّ شَدِیدُ اَلْعِق
􀀀
اَللّ إِنَّ هَ
􀀀
اکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اِتَّقُوا هَ 􀀀 ا نَه 􀀀 اکُمُ اَلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ م 􀀀 ا آت 􀀀 اءِ مِنْکُمْ وَ م 􀀀 دُولَهً بَیْنَ اَلْأَغْنِی
ترجمه:
-6 آنچه را خدا به رسولش از آنها(از یهود)بازگرداند چیزي است که شما براي به دست آوردن آن(زحمتی نکشیدید)نه اسبی
تاختید و نه شتري،ولی خداوند رسولان خود را بر هر کس بخواهد مسلط می سازد،و خدا بر هر چیز قادر است.
-7 آنچه را خداوند از اهل این آبادیها به رسولش باز گرداند از آن خدا،و رسول، و خویشاوندان او و یتیمان،و مستمندان،و در
راه ماندگان است،تا(این اموال عظیم)دست به دست میان ثروتمندان شما نگردد،آنچه را رسول خدا براي
ص : 500
شما آورده بگیرید و اجرا کنید،و آنچه را از آن نهی کرده خودداري نمائید، و از مخالفت خدا بپرهیزید که خداوند شدید
العقاب است.
شان نزول:
از آنجا که این آیات تکمیلی است بر آیات گذشته که داستان شکست یهود بنی نضیر را بازگو می کرد شان نزول آن نیز
ادامه همان شان نزول است.
توضیح اینکه بعد از بیرون رفتن یهود"بنی نضیر"از مدینه،باغها و زمینهاي کشاورزي و خانه ها و قسمتی از اموال آنها در
مدینه باقیماند،جمعی از سران مسلمین خدمت رسول خدا ص رسیدند و طبق آنچه از سنت عصر جاهلیت به خاطر داشتند
عرض کردند:برگزیده هاي این غنیمت،و یک چهارم آن را برگیر و بقیه را به ما واگذار،تا در میان خود تقسیم کنیم!آیات
فوق نازل شد و با صراحت گفت:چون براي این غنائم،جنگی نشده و مسلمانان زحمتی نکشیده اند تمام آن تعلق به رسول
اللّ (رئیس حکومت اسلامی)دارد(و او هر گونه صلاح بداند تقسیم می کند و چنان که بعدا خواهیم دید پیامبر ص این اموال
􀀀
ه
را در میان مهاجرین که دستهاي آنها در سرزمین مدینه از مال دنیا تهی بود و تعداد کمی از انصار که نیاز شدیدي داشتند
.( تقسیم کرد) ( 1
***
تفسیر:
حکم غنائمی که بدون جنگ به دست می آید
این آیات چنان که گفتیم حکم غنائم بنی نضیر را بیان می کند،و در عین حال روشنگر یک قانون کلی در زمینه تمام غنائمی
است که بدون دردسر و زحمت
ص : 501
1) "مجمع البیان"ذیل آیات مورد بحث،و تفاسیر دیگر. -1
و رنج عائد جامعه اسلامی می شود که در فقه اسلامی به عنوان"فیء"یاد شده است.
می فرماید:"آنچه را خداوند به رسولش از آنها باز گرداند،چیزي است که شما براي تحصیل آن نه اسبی تاختید،و نه شتري( وَ
.( کابٍ ) ( 1 􀀀 لا رِ 􀀀 ما أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَ 􀀀 ی رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَ 􀀀 اللّ عَل
􀀀
اءَ هُ 􀀀 ا أَف 􀀀م
"افاء"از ماده"فیء"در اصل به معنی"رجوع و بازگشت"است، و اینکه بر این دسته از غنائم"فیء"(بر وزن شیء)اطلاق شده
شاید به خاطر آن است که خداوند تمام مواهب این جهان را در اصل براي مؤمنان،و قبل از همه براي پیغمبر گرامیش که
اشرف کائنات و خلاصه موجودات است آفریده، و افراد غیر مؤمن و گنهکار در حقیقت غاصبان این اموالند(هر چند بر حسب
قوانین شرعی یا عرفی مالک محسوب شوند)هنگامی که این اموال به حاصبان حقیقی باز می گردد شایسته عنوان"فیء"است.
"اوجفتم"از ماده"ایجاف"به معنی راندن سریع است که معمولا در جنگها اتفاق می افتد.
( "خیل"به معنی اسبها است(جمعی است که مفرد از جنس خود ندارد) ( 2
ص : 502
اللّ ""موصوله"است،و"مبتدا"و"ما"در"فما اوجفتم علیه"نافیه است،و مجموع این جمله خبر است،این
􀀀
1) "ما"در"ما افاء ه -1
احتمال نیز داده شده که اولین"ما"شرطیه و دومی با جمله بعد از آن جواب شرط است(آمدن"فا"بر سر خبر در جایی که شبیه
شرط باشد بی مانع است).
2) "راغب"در"مفردات"می گوید"خیل"در اصل از ماده"خیال"به معنی پندار و تصورات ذهنی است،و"خیلاء"به معنی -2
تکبر و خود برتر بینی است چرا که از یک نوع تخیل فضیلت ناشی می شود،و از آنجا که وقتی انسان بر اسب سوار می شود
غالبا یک نوع غرور و کبر احساس می کند لفظ خیل بر اسب اطلاق شده است،قابل توجه اینکه "خیل"هم به اسبها گفته می
شود هم به سواران.
"رکاب"از ماده"رکوب"معمولا به معنی شتران سواري می آید.
هدف از مجموع جمله این است که در تمام مواردي که براي به دست آوردن غنیمت هیچ جنگی رخ ندهد غنائم در میان
جنگجویان تقسیم نخواهد شد،و به طور کامل در اختیار رئیس مسلمین قرار می گیرد،او هم با صلاحدید خود در مصارفی که
در آیه بعد می آید مصرف می کند.
سپس می افزاید:چنان نیست که پیروزیها همیشه نتیجه جنگهاي شما باشد،"ولی خداوند رسولان خود را بر هر کس بخواهد
ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ). 􀀀 اللّ عَل
􀀀
شاءُ وَ هُ 􀀀 ی مَنْ یَ 􀀀 اللّ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَل
􀀀
کِنَّ هَ 􀀀 مسلط می سازد، و خداوند بر همه چیز تواناست"( وَ ل
آري پیروزي بر دشمن سرسخت و نیرومندي همچون یهود بنی نضیر با امدادهاي غیبی خداوند صورت گرفت،تا بدانید
خداوند بر همه چیز قادر است، و می تواند در یک چشم بر همزدن قومی نیرومند را زبون سازد،و گروهی اندك را بر آنها
مسلط کند،و تمام امکانات را از گروه اول به گروه دوم منتقل نماید.
اللّ بیاموزند،و هم نشانه هاي حقانیت پیامبر ص را
􀀀
اینجاست که مسلمانان می توانند در چنین میدانهایی هم درس معرفه ه
ببینند،و هم برنامه اخلاص و اتکاء به ذات پاك خدا را در تمام مسیر راهشان یاد گیرند.
در اینجا سؤالی مطرح می شود و آن اینکه غنائم یهود بنی نضیر بدون جنگ در اختیار مسلمانان قرار نگرفت بلکه لشکر کشی
کردند و قلعه هاي یهود را در حلقه محاصره قرار دادند،و حتی گفته می شود درگیري مسلحانه محدودي نیز رخ داد.
در پاسخ می گوئیم قلعه هاي بنی نضیر چنان که گفته اند فاصله چندانی از مدینه نداشت(بعضی از مفسران فاصله را دو
میل،کمتر از 4 کیلومتر،ذکر کرده اند)و مسلمانان پیاده به سوي قلعه ها آمدند،بنا بر این زحمتی متحمل نشدند
ص : 503
اما وقوع درگیري مسلحانه از نظر تاریخی ثابت نیست،محاصره نیز چندان به طول نیانجامید،بنا بر این می توان گفت در
حقیقت چیزي که بتوان نام آن را نبرد گذاشت رخ نداد و خونی بر زمین ریخته نشد.
*** آیه بعد مصرف"فیء"را که در آیه قبل آمده است به وضوح بیان می کند و به صورت یک قاعده کلی می
فرماید:"آنچه را خداوند از اهل این آبادیها به رسولش بازگردانده است از آن خدا،و رسول،و خویشاوندان او و یتیمان و
ساکِینِ وَ 􀀀 ی وَ الْمَ 􀀀 ام 􀀀 ی وَ الْیَت 􀀀 فَلِلّ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْب
􀀀
ي هِ 􀀀 ی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُر 􀀀 اللّ عَل
􀀀
اءَ هُ 􀀀 ا أَف 􀀀 مستمندان و در راه ماندگان است"( م
ابْنِ السَّبِیلِ ).
یعنی این همانند غنائم جنگهاي مسلحانه نیست که تنها یک پنجم آن در اختیار پیامبر ص و سایر نیازمندان قرار گیرد،و چهار
پنجم از آن جنگجویان باشد.
و نیز اگر در آیه قبل گفته شد که تمام آن متعلق به رسول خدا است مفهومش این نیست که تمام آن را در مصارف شخصی
مصرف می کند،بلکه چون رئیس حکومت اسلامی،و مخصوصا مدافع و حافظ حقوق نیازمندان است قسمت عمده را در مورد
آنها صرف می کند.
در این آیه به طور کلی شش مصرف براي"فیء"ذکر شده:
-1 سهم خداوند،بدیهی است خداوند مالک همه چیز است،و در عین حال به هیچ چیز نیازمند نیست،و این یک نوع نسبت
تشریفی است تا گروه هاي دیگر که بعد از آن ذکر شده اند هیچ نوع احساس حقارت نکنند و سهم خود را همردیف سهم
خدا محسوب دارند،و ذره اي از شخصیت آنها در افکار عمومی
ص : 504
کاسته شود.
-2 سهم پیامبر ص است که طبعا نیازمندیهاي شخصی او و سپس نیازمندیهاي مقامی او و انتظاراتی را که مردم از او دارند
تامین می کند.
-3 سهم ذوي القربی است که بدون شک در اینجا منظور خویشاوندان پیامبر ص و بنی هاشم است که از گرفتن زکات که
.( جزء اموال عمومی مسلمین است محرومند ( 1
و اصولا معنی ندارد که منظور خویشاوندان عموم مردم باشد چرا که در این صورت همه مسلمانان را بدون استثناء شامل می
شود،زیرا همه مردم خویشاوندان یکدیگرند.
در اینکه آیا در ذوي القربی نیاز و فقر شرط است یا نه در میان مفسران گفتگو است هر چند با قرائنی که در پایان این آیه و
آیه بعد است شرط بودن آن صحیحتر به نظر می رسد.
4 و 5 و 6-سهم یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان است،در اینکه این سه گروه تنها از بنی هاشم باید باشند،یا عموم یتیمان و
مستمندان و ابن السبیل ها را شامل می شود؟در میان مفسران گفتگو است.
عموم فقهاي اهل سنت و مفسران آنها معتقدند که این مساله تعمیم دارد در حالی که روایاتی که از طریق اهل بیت ع رسیده
است در این زمینه مختلف می باشد،از بعضی استفاده می شود که این سه سهم نیز مخصوص یتیمان و مستمندان و ابن السبیل
بنی هاشم است،در حالی که در بعضی از روایات تصریح شده که این
ص : 505
1) این تفسیر را نه تنها مفسران شیعه که بسیاري از مفسران اهل سنت نیز به آن تصریح کرده اند،مانند فخر رازي در"تفسیر -1
کبیر"،برسوئی در"روح البیان" سید قطب در"فی ظلال القرآن"و مراغی در تفسیرش و آلوسی در"روح المعانی".
حکم عمومیت دارد از امام باقر ع چنین نقل شده که فرمود:
اللّ و سهم ذي القربی،و نحن شرکاء الناس فیما بقی:
􀀀
کان ابی یقول لنا سهم رسول ه
"سهم رسول خدا و ذي القربی از آن ما است،و ما در باقیمانده این سهام با مردم شریکیم" ( 1). آیه 8 و 9 همین سوره که
توضیحی است براي این آیه نیز گواهی می دهد که این سهم مخصوص بنی هاشم نیست،زیرا در آن سخن از عموم فقراي
مهاجرین و انصار است.
علاوه بر این مفسران نقل کرده اند که پیامبر ص بعد از ماجراي"بنی نضیر"اموالی را که از آنها باقی مانده بود در
میان"مهاجران"که عموما در شرایط سختی در مدینه زندگی می کردند و سه نفر از طایفه"انصار"که سخت نیازمند بودند
تقسیم کرد،و این دلیل بر عمومیت مفهوم آیه است،و اگر بعضی از روایات با آن سازگار نباشد باید ظاهر قرآن را ترجیح داد
.(2)
سپس به فلسفه این تقسیم حساب شده پرداخته،می افزاید:"این به خاطر آن است که این اموال عظیم دست به دست میان
.( اءِ مِنْکُمْ ( 3 􀀀 لا یَکُونَ دُولَهً بَیْنَ الْأَغْنِی 􀀀 ثروتمندان شما نگردد،و نیازمندان از آن محروم نشوند"!( کَیْ
جمعی از مفسران براي این جمله مخصوصا شان نزولی ذکر کرده اند که
ص : 506
1) "مجمع البیان"جلد 9 صفحه 261 -"وسائل الشیعه"جلد 6 صفحه 368 (حدیث 12 از باب 1 ابواب انفال). -1
2) "وسائل الشیعه"جلد 6 صفحه 356 (حدیث 4-باب 1 از ابواب انفال). -2
3) "دوله"(به فتح دال و به ضم دال)به یک معنی است هر چند بعضی میان این دو فرق گذاشته اند،اولی را مخصوص -3
اموال و دومی را مربوط به جنگ و مقام دانسته اند، و یا اولی را اسم مصدر و دومی را مصدر شمرده اند،و به هر حال با
ماده"تداول"که به معنی دست به دست کردن است ریشه مشترك دارد.
قبلا نیز اجمالا به آن اشاره شد،و آن اینکه بعد از ماجراي بنی نضیر جمعی از رؤساي مسلمین خدمت پیامبر ص آمدند و
عرض کردند:برگزیده خود،و یک چهارم از این غنائم را برگیر،و بقیه را در اختیار ما بگذار،تا در میان خود تقسیم کنیم،آن
گونه که در زمان جاهلیت قبل از اسلام بود!آیه فوق نازل شد و به آنها اخطار کرد:نباید این اموال دست به دست میان اغنیا
بگردد! این آیه یک اصل اساسی را در اقتصاد اسلامی بازگو می کند و آن اینکه جهت گیري اقتصاد اسلامی چنین است که
در عین احترام به"مالکیت خصوصی" برنامه را طوري تنظیم کرده که اموال و ثروتها متمرکز در دست گروهی محدود نشود
که پیوسته در میان آنها دست به دست بگردد.
البته این به آن معنی نیست که ما پیش خود قوانین وضع کنیم و ثروتها را از گروهی بگیریم و به گروه دیگري بدهیم،بلکه
منظور این است که اگر مقررات اسلامی در زمینه تحصیل ثروت و همچنین مالیاتهایی همچون خمس و زکات و خراج و غیر
آن و احکام بیت المال و انفال درست پیاده شود خود به خود چنین نتیجه اي را خواهد داد که در عین احترام به تلاشهاي
فردي مصالح جمع تامین خواهد شد،و از دو قطبی شدن جامعه(اقلیتی ثروتمند و اکثریتی فقیر) جلوگیري می کند.
و در پایان آیه می فرماید:"آنچه را رسول خدا براي شما آورده است بگیرید،و اجرا کنید،و آنچه را از آن نهی کرده از آن
اکُمْ عَنْهُ 􀀀 ا نَه 􀀀 اکُمُ الرَّسُولُ فَخُ ذُوهُ وَ م 􀀀 ا آت 􀀀 خودداري نمائید و تقواي الهی را پیشه کنید که خداوند شدید العقاب است"( وَ م
ابِ ). 􀀀 اللّ شَدِیدُ الْعِق
􀀀
اللّ إِنَّ هَ
􀀀
فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا هَ
این جمله هر چند در ماجراي غنائم بنی نضیر نازل شده،ولی محتواي آن یک حکم عمومی در تمام زمینه ها و برنامه هاي
زندگی مسلمانها است،و سند روشنی است براي حجت بودن سنت پیامبر ص.
ص : 507
بر طبق این اصل همه مسلمانان موظفند اوامر و نواهی پیامبر ص را به گوش جان بشنوند و اطاعت کنند،خواه در زمینه مسائل
مربوط به حکومت اسلامی باشد، یا مسائل اقتصادي،و یا عبادي،و غیر آن،به خصوص اینکه در ذیل آیه کسانی را که مخالفت
کنند به عذاب شدید تهدید کرده است.
***
نکته:
اشاره
-1 مصرف"فیء"(غنائم بدون جنگ).
اللّ ص به عنوان رهبر حکومت اسلامی قرار می گرفت اموال فراوانی بود که
􀀀
اموالی که تحت عنوان"فیء"در اختیار رسول ه
شامل کلیه اموالی می شد که از غیر طریق جنگ در اختیار مسلمین واقع می شد،این اموال می توانست نقش مهمی در تعدیل
ثروت در محیط اسلامی ایفا کند،چرا که بر خلاف سنت جاهلی هرگز در میان ثروتمندان اقوام و قبائل تقسیم نمی شد،بلکه
مستقیما در اختیار رهبر مسلمانان بود،و او نیز با توجه به اولویتها آن را تقسیم می کرد.
و چنان که در بحث انفال گفته ایم"فیء"بخشی از انفال است بخش دیگر آن تمام اموالی است که مالک مشخص ندارد که
شرح آن در فقه اسلامی آمده و بالغ بر دوازده موضوع می شود،و به این ترتیب حجم بیشتري از مواهب الهی از این طریق در
.( اختیار حکومت اسلامی،و سپس در اختیار نیازمندان قرار می گیرد ( 1
ص : 508
1) موضوعات دوازدهگانه انفال به این ترتیب است 1-زمینهایی که اهلش آن را ترك گفته و از آنجا رفته اند(مانند -1
اراضی یهود بنی نضیر) 2-زمینهایی که صاحبانش با میل خود آن را به رئیس مسلمانان واگذار کرده اند(مانند فدك) 3-اراضی
موات 4-سواحل دریاها 5-بلندي کوه ها 6-دره ها 7-بیشه ها و جنگلها 8-اموال برگزیده شاهان که در جنگها به دست
مسلمین می افتد 9-آنچه را پیشواي مسلمین از میان غنائم براي خود انتخاب می کند 10 -غنائمی که به وسیله جنگهایی که
بدون اذن پیشواي مسلمین است به دست می آید 11 -معادن 12 -میراث کسی که وارثی ندارد(البته در بعضی از موارد فوق در
میان فقها گفتگو است،ولی اکثریت قاطع این موارد را قبول دارند،براي توضیح بیشتر به کتب فقهی مراجعه شود).
از آنچه گفتیم این نکته روشن می شود که در میان آیه اول و دوم که در بالا ذکر کردیم تضادي وجود ندارد،هر چند آیه
اول ظاهرا"فیء"را در اختیار شخص پیامبر می گذارد و در آیه دوم مصارف ششگانه اي براي آن ذکر می کند، زیرا این
مصارف ششگانه ذکر اولویتهایی است که پیامبر ص در مورد اموالی که در اختیار دارد باید رعایت کند،و به تعبیر دیگر
پیغمبر اکرم ص اینهمه ثروت را براي شخص خودش نمی خواهد بلکه به عنوان رهبر و رئیس حکومت اسلامی در هر موردي
لازم است صرف می کند.
این نکته نیز قابل توجه است که این حق بعد از پیامبر ص به امامان معصوم ع و بعد از آنها به نواب آنها یعنی مجتهدان جامع
الشرائط می رسد، چرا که احکام اسلام تعطیل بردار نیست،و حکومت اسلامی از مهمترین مسائلی است که مسلمانان با آن سر
و کار دارند و قسمتی از پایه هاي این حکومت بر مسائل اقتصادي نهاده شده است و بخشی از مسائل اقتصادي اصیل اسلامی
همینها است.
***
-2 پاسخ به یک سؤال
در اینجا ممکن است این سؤال مطرح شود که چگونه خداوند دستور می دهد که همه مردم بدون استثنا آنچه را پیامبر ص می
گوید بی قید و شرط بپذیرند؟!.
ولی با توجه به اینکه ما پیامبر را معصوم می دانیم،و این حق فقط براي او و جانشینان معصوم او است پاسخ سؤال روشن می
شود.
ص : 509
جالب توجه اینکه در روایات زیادي به این مساله اشاره شده است که اگر خداوند چنین اختیاراتی را به پیامبرش داده به خاطر
.( آن است که او را کاملا آزموده و خلق عظیم و اخلاق فوق العاده دارد که چنین حقی را به او تفویض فرموده است ( 1
***
-3 داستان غم انگیز فدك:
"فدك"یکی از دهکده هاي آباد اطراف مدینه در حدود 140 کیلومتري نزدیک خیبر بود که در سال هفتم هجرت که قلعه
هاي خیبر یکی پس از دیگري در برابر رزمندگان اسلام سقوط کرد و قدرت مرکزي یهود در هم شکست ساکنان فدك از
در صلح و تسلیم در برابر پیامبر ص در آمدند و نیمی از زمین و باغهاي خود را به آن حضرت واگذار کردند،و نیم دیگري را
براي خود نگه داشتند و در عین حال کشاورزي سهم پیامبر ص را نیز بر عهده گرفتند و در برابر زحماتشان حقی از آن می
بردند.
با توجه به آیه"فیء"در این سوره،این زمین مخصوص پیغمبر گرامی اسلام ص بود و می توانست در مورد خودش یا مصارف
اللّ "بخشید،و این
􀀀
دیگري که در آیه 7 همین سوره اشاره شده مصرف کند،لذا پیامبر آن را به دخترش فاطمه"علیها سلام ه
سخنی است که بسیاري از مورخان و مفسران شیعه و اهل سنت به آن تصریح کرده اند،از جمله در"تفسیر در المنثور"از ابن
اللّ
􀀀
ی حَقَّهُ "(روم 38 )نازل شد پیامبر ص فدك را به فاطمه بخشید(أقطع رسول ه 􀀀 عباس نقل شده هنگامی که آیه و آتِ ذَا الْقُرْب
.( فاطمه فدکا) ( 2
ص : 510
1) روایاتی که این بحث در آن مطرح شده متعدد است به جلد 5 تفسیر نور الثقلین صفحه 279 تا 283 مراجعه شود. -1
. 2) در المنثور جلد 4 صفحه 177 -2
و در کتاب"کنز العمال"که در حاشیه مسند احمد آمده در مساله صله رحم از"ابو سعید خدري"نقل شده هنگامی که آیه
.( فوق نازل شد پیامبر ص فاطمه ع را خواست و فرمود:یا فاطمه لک فدك:"اي فاطمه!فدك از آن تو است" ( 1
.( حاکم نیشابوري نیز در تاریخش همین معنی را آورده است ( 2
ابن ابی الحدید نیز در شرح نهج البلاغه داستان فدك را به طور مشروح ذکر کرده ( 3)و همچنین کتب فراوان دیگر.
ولی بعد از پیامبر ص کسانی که وجود این قدرت اقتصادي را در دست همسر علی ع مزاحم قدرت سیاسی خود می دیدند و
تصمیم داشتند یاران علی ع را از هر نظر منزوي کنند به بهانه حدیث مجعول"نحن معاشر الانبیاء لا نورث"آن را مصادره
کردند،و با اینکه فاطمه ع رسما متصرف آن بود و کسی از"ذو الید"مطالبه شاهد و بینه نمی کند از او شاهد خواستند،حضرت
ع نیز اقامه شهود کرد که پیغمبر ص شخصا فدك را به او بخشیده،اما با اینهمه اعتنا نکردند،در دورانهاي بعد هر یک از خلفا
که می خواستند تمایلی به اهل بیت نشان دهند فدك را به آنها باز می گرداندند،اما چیزي نمی گذشت که دیگري آن را
مجددا مصادره می کرد!و این عمل بارها در زمان خلفاي"بنی امیه"و"بنی عباس"تکرار شد.
داستان فدك و حوادث گوناگونی که در رابطه با آن در صدر اسلام و دورانهاي بعد روي داد از دردناکترین و غم انگیزترین
و در عین حال عبرت انگیزترین فرازهاي تاریخ اسلام است که مستقلا باید مورد بحث و بررسی دقیق
ص : 511
. 1) کنز العمال جلد 2 صفحه 158 -1
2) به کتاب فدك صفحه 49 مراجعه شود. -2
3) شرح ابن ابی الحدید جلد 16 صفحه 209 به بعد. -3
قرار گیرد تا از حوادث مختلف تاریخ اسلام پرده بردارد.
قابل توجه اینکه محدث اهل سنت مسلم بن حجاج نیشابوري در کتاب معروفش"صحیح مسلم" داستان مطالبه فاطمه ع فدك
را از خلیفه اول مشروحا آورده و از عایشه نقل می کند که بعد از امتناع خلیفه از تحویل دادن فدك فاطمه ع از او قهر کرد و
تا هنگام وفات یک کلمه با او سخن نگفت (صحیح مسلم جلد 3 صفحه 1380 حدیث 52 از کتاب الجهاد).
***
ص : 512
[ [سوره الحشر ( 59 ): آیات 8 تا 10
اشاره
ئِکَ هُمُ 􀀀 اَللّ وَ رَسُولَهُ أُول
􀀀
واناً وَ یَنْصُ رُونَ هَ 􀀀 اَللّ وَ رِضْ
􀀀
والِهِمْ یَبْتَغُونَ فَضْ لًا مِنَ هِ 􀀀 ارِهِمْ وَ أَمْ 􀀀 اجِرِینَ اَلَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِی 􀀀 راءِ اَلْمُه 􀀀 لِلْفُقَ
مِمّ أُوتُوا وَ
ا 􀀀 حاج 􀀀 لا یَجِ دُونَ فِی صُ دُورِهِمْ هًَ 􀀀 إِلَی وَ اجَرَ هِْمْ 􀀀 مانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ ه 􀀀 اَلدّ وَ اَلْإِی
ار 􀀀 اَلصّ ( 8) وَ اَلَّذِینَ تَبَوَّؤُا ادِقُونَ 􀀀
جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا 􀀀 ئِکَ هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ ( 9) وَ اَلَّذِینَ 􀀀 صاصَهٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُول 􀀀 کانَ بِهِمْ خَ 􀀀 ی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ 􀀀 یُؤْثِرُونَ عَل
( ا إِنَّکَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ ( 10 􀀀 ا غِ  لا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّن 􀀀 لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِن 􀀀 مانِ وَ 􀀀 ا بِالْإِی 􀀀 وانِنَا اَلَّذِینَ سَبَقُون 􀀀 ا وَ لِإِخْ 􀀀 اِغْفِرْ لَن
ترجمه:
-8 این اموال براي مهاجرانی است که از خانه و کاشانه و اموال خود بیرون رانده شدند، آنها فضل الهی و رضاي او را می
طلبند،و خدا و رسولش را یاري می کنند،
ص : 513
و آنها راستگویانند.
-9 و براي کسانی که در دار الهجره(سرزمین مدینه)و در خانه ایمان،قبل از مهاجران، مسکن گزیدند،آنها کسانی را که به
سویشان هجرت کنند دوست می دارند و در دل خود نیازي به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمی کنند،و آنها را بر خود
مقدم می دارند هر چند شدیدا فقیر باشند،کسانی که خداوند آنها را از بخل و حرص نفس خویش بازداشته رستگارند.
-10 و کسانی که بعد از آنها آمدند و می گویند:پروردگارا!ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز،و در
دلهایمان حسد و کینه اي نسبت به مؤمنان قرار مده، پروردگارا!تو مهربان و رحیمی.
تفسیر:
سه گروه مهاجران و انصار و تابعان و صفات برجسته هر کدام
این آیات ادامه بحث آیات گذشته پیرامون مصارف ششگانه"فیء"(اموال و غنائمی که از غیر طریق جنگ عائد مسلمین می
شود)می باشد،و در حقیقت تفسیري براي یتیمان و مسکینها و ابن السبیل ها و بیش از همه تفسیر"ابن السبیل" است،چرا که
بیشترین رقم مسلمانان مهاجر را در آن روز آنها تشکیل می دادند که در وطن و بلاد خود مسکین نبودند اما به خاطر مهاجرت
تهیدست شده بودند.
اجِرِینَ الَّذِینَ 􀀀 راءِ الْمُه 􀀀 می فرماید:"این اموال براي مهاجرانی است که از خانه و کاشانه و اموال خود بیرون رانده شدند"( لِلْفُقَ
.( والِهِمْ ) ( 1 􀀀 ارِهِمْ وَ أَمْ 􀀀 أُخْرِجُوا مِنْ دِی
اللّ وَ
􀀀
"آنها فضل خداوند و رضاي او را می طلبند و خدا و رسولش را یاري می کنند و آنها راستگویانند"( یَبْتَغُونَ فَضْ لًا مِنَ هِ
الصّ )
ادِقُونَ 􀀀 هُم أُول ئِکَ􀀀 ر اللّ وَ سَُولَهُ
􀀀
واناً وَ یَنْصُرُونَ هَ 􀀀 رِضْ
ص : 514
1) "للفقراء"بدل است،و تفسیري است براي"ابن السبیل". -1
.
در اینجا سه وصف مهم براي مهاجران نخستین بیان کرده که در"اخلاص" و"جهاد"و"صدق"خلاصه می شود.
نخست مساله"ابتغاء فضل خدا و رضاي او"را مطرح می کند که بیانگر این واقعیت است که هجرت آنها نه براي دنیا و هواي
نفس،بلکه براي جلب خشنودي پروردگار و ثواب او بوده است.
بنا بر این"فضل"در اینجا به معنی"ثواب"است،و"رضوان"همان خشنودي پروردگار است که مرحله والاتري از تمناي ثواب
می باشد،همانگونه که در آیات متعددي از قرآن نیز به همین معنی آمده،از جمله در آیه 29 سوره فتح در آنجا که اصحاب
واناً :"آنها را پیوسته در حال رکوع و 􀀀 اللّ وَ رِضْ
􀀀
راهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ هِ 􀀀 اللّ را با این عبارت توصیف می کند تَ
􀀀
رسول ه
سجود می بینی در حالی که فضل خدا و رضاي او را می طلبند".
حتی تعبیر به"فضل"ممکن است اشاره به این نکته باشد که آنها اعمالشان را ناچیزتر از آن می دانند که استحقاق ثوابی بیاورد
بلکه ثواب را یک انعام الهی می شمرند! جمعی از مفسران"فضل"را در اینجا به معنی رزق و روزي دنیا تفسیر کرده اند چرا
که در بعضی از آیات دیگر قرآن نیز به همین معنی آمده،ولی با توجه به اینکه مقام،مقام بیان اخلاص مهاجران است این معنی
مناسب نیست، بلکه مناسب همان پاداش الهی است.
البته این احتمال بعید نیست که فضل اشاره به نعمتهاي جسمانی بهشت باشد و رضوان به نعمتهاي معنوي و روحانی ولی هر
چه هست مربوط به آخرت است نه دنیا.
دیگر اینکه آنها پیوسته در خدمت آئین حق و یاري رسول او هستند
ص : 515
و لحظه اي از جهاد در این راه دست بر نمی دارند.
(توجه داشته باشید جمله"ینصرون"فعل مضارع و دلیل بر استمرار است).
به این ترتیب آنها اهل سخن و ادعا نیستند،بلکه ایمان خود را با جهاد مستمر ثابت کرده اند.
و در سومین مرحله آنها را به صدق و راستی توصیف کرده که با توجه به گستردگی مفهوم این تعبیر،صداقت آنها را در همه
چیز منعکس می کند، هم در دعوي ایمان صادقند،هم در ادعاي محبت به رسول خدا ص،و هم در زمینه طرفداري از آئین
حق.
ناگفته پیداست که این اوصاف براي یاران پیامبر ص در زمان نزول این آیات است،ولی می دانیم که در میان آنها افرادي
بودند که بعدا تغییر مسیر دادند و خود را از افتخارات بزرگ این آیه محروم ساختند،همانند کسانی که آتش جنگ"جمل"را
اللّ که به اتفاق مسلمین لازم الاطاعه بود قیام کردند،و
􀀀
در بصره و"صفین"را در شام روشن ساختند،و در برابر خلیفه رسول ه
خونهاي هزاران نفر مسلمان را بر خاك ریختند،افراد دیگري مانند آنها.
*** در آیه بعد به یکی دیگر از مصارف این اموال پرداخته و در ضمن آن توصیف بسیار جالب و بلیغی در باره طایفه انصار
می کند،و بحثی را که در آیه قبل در باره مهاجران بود با آن تکمیل نموده،می فرماید:"و کسانی که در دار الهجره(سرزمین
مانَ مِنْ قَبْلِهِمْ ). 􀀀 الدّ وَ الْإِی
ار 􀀀 مدینه)و در خانه ایمان قبل از مهاجران مسکن گزیدند" ( وَ الَّذِینَ تَبَوَّؤُا قابل توجه اینکه"تبوءوا"از ماده"بواء"(بر وزن دواء)در اصل به معنی مساوات اجزاء مکان است،و به تعبیر دیگر صاف و مرتب
کردن یک مکان
ص : 516
را"بواء"می گویند،این تعبیر کنایه لطیفی است از این معنی که جمعیت انصار مدینه قبل از آنکه پیامبر ص و مهاجران وارد
این شهر شوند زمینه هاي هجرت را فراهم کردند،و همانگونه که تاریخ می گوید آنها دو بار در عقبه(گردنه اي نزدیک
مکه)آمده،و مخفیانه با پیامبر خدا ص بیعت کردند،و به صورت مبلغانی به سوي مدینه بازگشتند،و حتی یکی از مسلمانان مکه
را بنام "مصعب بن عمیر"به عنوان مبلغ همراه خود به مدینه آوردند تا افکار عمومی را براي هجرت پیامبر ص آماده سازند.
بنا بر این نه تنها خانه هاي ظاهري را آماده پذیرایی مهاجران کردند که خانه دل و جان و محیط شهر خود را تا آنجا که می
توانستند آماده ساختند.
تعبیر"من قبلهم"نشان می دهد که اینها همه قبل از هجرت مسلمانان مکه بوده است،و مهم همین است.
مطابق این تفسیر انصار مدینه نیز جزء مستحقین این اموال بودند،و این منافات با آنچه از پیغمبر اکرم ص نقل شده است که
تنها به دو یا سه نفر از طایفه انصار از اموال بنی نضیر بخشید،ندارد،زیرا ممکن است در میان انصار افراد مسکین و فقیر غیر از
آن چند نفر نبوده،در حالی که شرط قبول این اموال فقر و نیاز بوده است،به عکس مهاجرین که اگر هم مصداق فقیر نبوده اند
.( مصداق"ابن السبیل"محسوب می شدند ( 1
سپس به سه توصیف دیگر که بیانگر کل روحیات انصار می باشد پرداخته، چنین می گوید:
"آنها چنان هستند که هر مسلمانی را به سوي آنها هجرت کند دوست
ص : 517
الدّ "مبتدا است و"یحبون" خبر آن می باشد،و مجموعا جمله مستقلی را
ار 􀀀 1) اما مطابق تفسیر دیگري" وَ الَّذِینَ تَبَوَّؤُا -1
تشکیل می دهد و ارتباطی با جمله قبل که در باره مصرف"فیء"است ندارد،ولی روشن است که تفسیر اول مناسبتر می باشد.
اجَرَ إِلَیْهِمْ ). 􀀀 دارند"( یُحِبُّونَ مَنْ ه
و در این زمینه تفاوتی میان مسلمانان از نظر آنها نیست،بلکه مهم نزد آنان مساله ایمان و هجرت است،و این دوست داشتن
یک ویژگی مستمر آنها محسوب می شود.
لا یَجِ دُونَ فِی 􀀀 "دیگر اینکه آنها در درون سینه هاي خود نیازي نسبت به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمی کنند"( وَ
مِمّ أُوتُوا ).
ا􀀀 حاج 􀀀 صُدُورِهِمْ هًَ
نه چشم داشتی به غنائمی که به آنها داده شده است دارند،و نه نسبت به آنها حسد می ورزند و نه حتی در درون دل احساس
نیاز به آنچه به آنها اعطا شده می کنند،و اصلا این امور به خیال آنها نمی گذرد،و این نهایت بلندنظري و بزرگواري انصار را
نشان می دهد.
ی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ 􀀀 و در مرحله سوم می افزاید:"آنها مهاجران را بر خود مقدم می دارند هر چند شدیدا فقیر باشند"( وَ یُؤْثِرُونَ عَل
.( صاصَهٌ ) ( 1 􀀀 کانَ بِهِمْ خَ 􀀀
و به این ترتیب"محبت"و"بلندنظري"و"ایثار"سه ویژگی پر افتخار آنها است.
مفسران در شان نزول این آیه داستانهاي متعددي نقل کرده اند،"ابن عباس" می گوید:پیغمبر گرامی اسلام ص روز پیروزي بر
یهود بنی نضیر به انصار فرمود:"اگر مایل هستید اموال و خانه هایتان را با مهاجران تقسیم کنید، و در این غنائم با آنها شریک
شوید،و اگر می خواهید اموال و خانه هایتان از آن شما باشد و از این غنائم چیزي به شما داده نشود"؟!
ص : 518
1) "خصاصه"از ماده"خصاص"(بر وزن اساس)به معنی شکافهایی است که در دیوار خانه به وجود می آید و از آنجا که -1
فقر در زندگی انسان ایجاد شکاف می کند از آن تعبیر به"خصاصه"شده است.
انصار گفتند:هم اموال و خانه هایمان را با آنها تقسیم می کنیم،و هم چشم داشتی به غنائم نداریم،و مهاجران را بر خود مقدم
.( می شمریم،آیه فوق نازل شد و این روحیه عالی آنها را ستود ( 1
در حدیث دیگري می خوانیم:کسی خدمت پیامبر ص آمد و عرض کرد:
گرسنه ام،پیغمبر ص دستور داد از منزل غذایی براي او بیاورند،ولی در منزل حضرت غذا نبود،فرمود:چه کسی امشب این مرد
را میهمان می کند؟ مردي از انصار اعلام آمادگی کرد،و او را به منزل خویش برد،اما جز مقدار کمی غذا براي کودکان خود
چیزي نداشت،سفارش کرد غذا را براي میهمان بیاورید،و چراغ را خاموش کرد و به همسرش گفت:کودکان را هر گونه
ممکن است چاره کن تا خواب روند،سپس زن و مرد بر سر سفره نشستند و بی آنکه چیزي از غذا در دهان بگذارند دهان
خود را تکان می دادند،میهمان گمان کرد آنها نیز همراه او غذا می خورند،و به مقدار کافی خورد و سیر شد،و آنها شب
گرسنه خوابیدند،صبح خدمت پیامبر ص آمدند پیامبر ص نگاهی به آنها کرد و تبسمی فرمود(و بی آنکه آنها سخنی
بگویند)آیه فوق را تلاوت کرد و ایثار آنها را ستود.
در روایاتی که از طرق اهل بیت ع رسیده می خوانیم:میزبان علی ع و کودکان فرزندان او،و کسی که کودکان را گرسنه
.( خواباند بانوي اسلام فاطمه زهرا ع بود ( 2
باید توجه داشت که داستان اول ممکن است شان نزول آیه باشد،ولی دومی نوعی تطبیق پیامبر ص است که در مورد این
میهمانی ایثارگرانه آیه را تلاوت فرمود،بنا بر این نزول آیات در مورد انصار منافاتی با میزبان بودن علی ع ندارد.
ص : 519
. 1 و 2) مجمع البیان جلد 9 صفحه 260 -1
-2
بعضی نیز نوشته اند این آیه در مورد جنگجویان"احد"نازل شده که هفت نفر از آنها سخت تشنه و مجروح بودند،کسی آبی
به مقدار نوشیدن یک نفر آورد و سراغ هر یک رفت به دیگري حواله داد،و او را بر خود مقدم شمرد،و سرانجام همگی تشنه
.( جان سپردند و خداوند این ایثارگري آنها را ستود ( 1
ولی روشن است که این آیه در داستان"بنی نضیر"نازل شده،اما به خاطر عمومیت مفهوم آن قابل تطبیق بر موارد مشابه است.
و در پایان آیه براي تاکید بیشتر روي این اوصاف کریمه،و بیان نتیجه آن می افزاید:"و کسانی که خداوند آنها را از بخل و
ئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ). 􀀀 حرص نفس خویش باز- داشته،رستگارانند"( وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُول
"شح"چنان که"راغب"در"مفردات"می گوید به معنی بخل توأم با حرص است که به صورت عادت در آید.
"یوق"از ماده"وقایه"گرچه به صورت فعل مجهول است اما پیداست که فاعل آن در اینجا خدا است،یعنی هر کس خداوند او
را از این صفت مذموم نگاهداري کند رستگار است.
در حدیثی می خوانیم که امام صادق ع به یکی از اصحاب خود فرمود:
ا تدري ما الشحیح:"آیا می دانی شحیح کیست"؟! او در جواب عرض می کند:هو البخیل:"منظور بخیل است".
امام فرمود:
الشح اشد من البخل،ان البخیل یبخل بما فی یده، و الشحیح یشح بما فی ایدي الناس و علی ما فی یده،حتی لا یري فی ایدي
اللّ عز و جل!:
􀀀
الناس شیئا الا تمنی ان یکون له بالحل و الحرام،و لا یقنع بما رزقه ه
"شح از بخل شدیدتر است،"بخیل"کسی است که در مورد آنچه دارد
ص : 520
1) همان مدرك. -1
بخل می ورزد،ولی"شحیح"هم نسبت به آنچه در دست مردم است بخل می ورزد و هم آنچه خود در اختیار دارد،تا آنجا که
هر چه را در دست مردم ببیند آرزو می کند آن را به چنگ آورد،خواه از طریق حلال باشد یا حرام و هرگز قانع به آنچه
خداوند به او روزي داده نیست" ( 1). در حدیث دیگري می خوانیم:
اللّ و دخان جهنم فی جوف رجل مسلم!:
􀀀
لا یجتمع الشح و الایمان فی قلب رجل مسلم!،و لا یجتمع غبار فی سبیل ه
"بخل و حرص و ایمان در قلب مرد مسلمان جمع نمی شود،همانگونه که غبار راه جهاد و دود جهنم در درون یک انسان
.( مجتمع نمی گردد" ( 2
کوتاه سخن اینکه:از آیه فوق به خوبی استفاده می شود که ترك بخل و حرص انسان را به رستگاري می رساند،در حالی که
آلودگی به این صفت مذموم کاخ سعادت انسان را ویران می سازد.
*** در آخرین آیه مورد بحث سخن از گروه سومی از مسلمین به میان می آورد که با الهام از قرآن مجید در میان ما به
عنوان"تابعین"معروف شده اند،و بعد از مهاجران و انصار که در آیات قبل سخن از آنها به میان آمد سومین گروه عظیم
مسلمین را تشکیل می دهند:
می فرماید:"و کسانی که بعد از آنها آمدند می گویند:پروردگارا!ما و برادران ما را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز،و
در دلهایمان حسد و کینه اي نسبت به مؤمنان قرار مده،پروردگارا!تو مهربان و رحیمی" (و الذین جاءوا مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا
ا إِنَّکَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ ). 􀀀 ا غِ  لا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّن 􀀀 لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِن 􀀀 مانِ وَ 􀀀 ا بِالْإِی 􀀀 وانِنَا الَّذِینَ سَبَقُون 􀀀 ا وَ لِإِخْ 􀀀 اغْفِرْ لَن
ص : 521
. 1) "نور الثقلین"جلد 5 صفحه 291 حدیث 64 -1
. 2) "مجمع البیان"جلد 9 صفحه 262 -2
گرچه بعضی از مفسران مفهوم این جمله را محدود به کسانی کرده اند که بعد از پیروزي اسلام و فتح مکه به مسلمانان
پیوستند،ولی هیچ دلیلی بر این محدودیت نیست،بلکه تمام مسلمین را تا دامنه قیامت شامل می شود، و به فرض که آیه ناظر به
آن گروه خاص باشد از نظر ملاك و معیار و نتیجه عمومیت دارد،و به این ترتیب آیات سه گانه فوق تمام مسلمین عالم را که
در سه عنوان"مهاجرین"و"انصار"و"تابعین"خلاصه می شوند شامل می گردد.
اجِرِینَ " است و بیانگر این واقعیت می باشد که اموال"فیء"منحصر به 􀀀 راءِ الْمُه 􀀀 جاؤُ ..."ظاهرا عطف بر" لِلْفُقَ 􀀀 جمله" وَ الَّذِینَ
نیازمندان مهاجرین و انصار نیست،بلکه سایر نیازمندان مسلمین را در طول تاریخ شامل می شود.
این احتمال نیز داده شده که جمله مستقلی باشد(به این ترتیب که و الذین جاءوا مبتدا و یقولون خبر است)ولی تفسیر اول با
توجه به هماهنگی آن با آیات قبل مناسبتر به نظر می رسد.
قابل توجه اینکه در اینجا نیز اوصاف سه گانه اي براي تابعین ذکر می کند:
نخست اینکه آنها به فکر اصلاح خویش و طلب آمرزش و توبه در پیشگاه خداوندند.
دیگر اینکه نسبت به پیشگامان در ایمان همچون برادران بزرگتري می نگرند که از هر نظر مورد احترامند،و براي آنها نیز
تقاضاي آمرزش از پیشگاه خداوند می کنند.
سوم اینکه آنها می کوشند هر گونه کینه و دشمنی و حسد را از درون دل خود بیرون بریزند،و از خداوند رءوف و رحیم در
این راه یاري می طلبند،و به این ترتیب"خودسازي"و"احترام به پیشگامان در ایمان"و"دوري از کینه
ص : 522
و حسد"از ویژگیهاي آنها است.
"غل"(بر وزن سل)چنان که قبلا نیز گفته ایم در اصل به معنی نفوذ مخفیانه چیزي است،و لذا به آب جاري در میان
درختان"غلل"می گویند،و از آنجا که حسد و عداوت و دشمنی به طرز مرموزي در قلب انسان نفوذ می کند به آن"غل"گفته
شده،بنا بر این"غل"تنها به معنی"حسد"نیست بلکه مفهوم وسیعی دارد که بسیاري از صفات مخفی و زشت اخلاقی را شامل
می شود.
تعبیر به"اخوان"(برادران)و استمداد از خداوند رءوف و رحیم در پایان آیه همه حاکی از روح محبت و صفا و برادري است
که بر کل جامعه اسلامی باید حاکم باشد و هر کس هر نیکی را می خواهد تنها براي خود نخواهد،بلکه تلاشها و تقاضاها
همه به صورت جمعی و براي جمع انجام گیرد،و هر گونه کینه و عداوت و دشمنی و بخل و حرص و حسد از سینه ها شسته
شود و این است یک جامعه اسلامی راستین.
***
نکته:
صحابه در میزان قرآن و تاریخ
در اینجا بعضی از مفسران بدون توجه به اوصافی که براي هر یک از"مهاجران" و"انصار"و"تابعین"در آیات فوق آمده باز
اصرار دارند که همه"صحابه" را بدون استثنا پاك و منزه بشمرند،و کارهاي خلافی که احیانا در زمان خود پیامبر ص یا بعد از
او از بعضی از آنان سر زده با دیده اغماض بنگرند،و هر کس را در صف مهاجران و انصار و تابعین قرار گرفته چشم بسته
محترم و مقدس بدانند.
در حالی که آیات فوق پاسخ دندان شکنی به این افراد می دهد،و ضوابط
ص : 523
"مهاجران"راستین و"انصار"و"تابعین"را دقیقا معین می کند.
در"مهاجران"اخلاص،و جهاد،و صدق را می شمرد.
و در"انصار"محبت نسبت به مهاجران،و ایثار،و پرهیز از هر گونه بخل و حرص را ذکر می کند.
و در"تابعین"خودسازي و احترام به پیشگامان در ایمان،و پرهیز از هر گونه کینه و حسد را بیان می نماید.
با این حال ما چگونه می توانیم کسانی را که فی المثل در جنگ جمل حضور یافتند،و روي امام خود شمشیر کشیدند،نه
اخوت اسلامی را رعایت کردند، و نه سینه ها را از غل و کینه و حسد و بخل پاك ساختند،و نه سبقت در ایمان علی ع را
محترم شمردند محترم بشمریم و هر گونه انتقاد از آنها را گناه بدانیم و چشم بسته در برابر سخنان این و آن تسلیم شویم؟! بنا
بر این ما در عین احترام به پیشگامان در خط ایمان پرونده اعمال آنها را چه در عصر پیامبر ص،و چه در طوفانهاي شدیدي که
بعد از او در جامعه اسلامی در گرفت،دقیقا تحت بررسی قرار می دهیم،و بر اساس معیارهایی که در همین آیات از قرآن
دریافته ایم،در باره آنها قضاوت و داوري می کنیم، پیوند خود را با آنها که بر سر عهد و پیمان خود باقی ماندند محکم می
سازیم، و از آنها که در عصر پیامبر ص یا بعد از او رابطه خود را گسستند می بریم، این است یک منطق صحیح و هماهنگ با
حکم قرآن و عقل.
***
ص : 524
[ [سوره الحشر ( 59 ): آیات 11 تا 14
اشاره
لا نُطِیعُ فِیکُمْ أَحَ داً أَبَداً وَ 􀀀 ابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَکُمْ وَ 􀀀 وانِهِمُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ اَلْکِت 􀀀 افَقُوا یَقُولُونَ لِإِخْ 􀀀 أَ لَمْ تَرَ إِلَی اَلَّذِینَ ن
لا یَنْصُ رُونَهُمْ وَ لَئِنْ نَ َ ص رُوهُمْ 􀀀 یَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَ لَئِنْ قُوتِلُوا 􀀀 کاذِبُونَ ( 11 ) لَئِنْ أُخْرِجُوا لا 􀀀 اَللّ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَ
􀀀
إِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُ رَنَّکُمْ وَ هُ
إِلاّ
􀀀
اتِلُونَکُمْ جَمِیعاً 􀀀 لا یُق 􀀀 لا یَفْقَهُونَ ( 13 ) 􀀀 ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ 􀀀 اَللّ
􀀀
لا یُنْصَرُونَ ( 12 ) لَأَنْتُمْ أَشَ دُّ رَهْبَهً فِی صُ دُورِهِمْ مِنَ هِ 􀀀 ارَ ثُمَّ 􀀀 لَیُوَلُّنَّ اَلْأَدْب
( لا یَعْقِلُونَ ( 14 􀀀 ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ 􀀀 شَتّ
ی􀀀 قُلُوب اءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَیْنَهُمْ شَدِیدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِیعاً وَ هُُمْ 􀀀 فِی قُريً مُحَصَّنَهٍ أَوْ مِنْ وَر
ص : 525
ترجمه:
-11 آیا منافقان را ندیدي که پیوسته به برادران کفارشان از اهل کتاب می گفتند:هر گاه شما را(از وطن)بیرون کنند ما هم با
شما خواهیم بود،و سخن هیچکس را در باره شما اطاعت نخواهیم کرد،و اگر با شما پیکار شود یاریتان خواهیم کرد،و خداوند
شهادت می دهد که آنها دروغگویانند! 12 -اگر آنها را بیرون کنند با آنان بیرون نمی روند،و اگر با آنها پیکار شود یاریشان
نخواهند کرد،و اگر یاریشان کنند پشت به میدان کرده فرار می کنند،سپس کسی آنها را یاري نمی کند.
-13 وحشت از شما در دلهاي آنها بیش از ترس از خدا است،این به خاطر آن است که آنها گروهی نادانند.
-14 آنها هرگز با شما به صورت دستجمعی نمی جنگند جز در دژهاي محکم یا از پشت دیوارها!پیکارشان در میان خودشان
شدید است(اما در برابر شما ناتوانند) به ظاهرشان می نگري آنها را متحد می بینی در حالی که دلهاي آنها پراکنده است این
به خاطر آن است که قومی بی عقلند!
شان نزول:
بعضی از مفسران شان نزولی براي آیات فوق نقل کرده اند که خلاصه اش چنین است:
اللّ بن ابی"و یارانش مخفیانه کسی را به سراغ یهود"بنی نضیر"فرستادند و گفتند:شما
􀀀
جمعی از منافقان مدینه مانند"عبد ه
محکم در جاي خود بایستید، از خانه هاي خود بیرون نروید،و دژهاي خود را محکم سازید،ما دو هزار نفر یاور از قوم خود و
دیگران داریم و تا آخرین نفس با شما هستیم،طایفه بنی قریظه و سایر هم پیمانهاي شما از قبیله غطفان نیز با شما همراهی می
کنند.
همین امر سبب شد که یهود"بنی نضیر"بر مخالفت پیامبر ص تشویق
ص : 526
شوند،اما در این هنگام یکی از بزرگان"بنی نضیر"بنام"سلام"به"حیی بن اخطب"که سرپرست برنامه هاي"بنی نضیر"بود
اللّ بن ابی"نکنید،او می خواهد تو را تشویق به جنگ محمد ص کند، و خودش در خانه بنشیند
􀀀
گفت:اعتنایی به حرف "عبد ه
و شما را تسلیم حوادث نماید"حییی"گفت:ما جز دشمنی محمد ص و پیکار با او چیزي را نمی شناسیم،"سلام"در پاسخ او
گفت:به خدا سوگند من می بینم سرانجام ما را از این سرزمین بیرون می کنند، و اموال و شرف ما بر باد می رود کودکان ما
.( اسیر،و جنگجویان ما کشته می شوند ( 1
آیات فوق سرانجام این ماجرا را بازگو می کند.
بعضی معتقدند این آیات قبل از ماجراي یهود"بنی نضیر"نازل شده و حکایت از حوادث آینده این ماجرا می کند،و به همین
دلیل آن را از خبرهاي غیبی قرآن می شمرند.
لحن آیات که به صورت فعل مضارع ذکر شده گرچه این نظر را تایید می کند ولی پیوند این آیات با آیات پیشین که بعد از
ماجراي شکست بنی نضیر و تبعید آنها نازل گردیده نشان می دهد که این آیات نیز بعد از این ماجرا نازل شده و تعبیر به فعل
مضارع به عنوان حکایت حال است(دقت کنید).
***
تفسیر:
نقش منافقان در فتنه هاي یهود
بعد از بیان ماجراي طایفه یهود"بنی نضیر"در آیات گذشته،و شرح
ص : 527
1) "روح البیان"جلد 9 صفحه 439 -همین معنی با تفاوتهایی در"تفسیر در المنثور"جلد 6 صفحه 199 آمده است. -1
حال سه گروه از مؤمنان یعنی"مهاجرین"و"انصار"و"تابعین"با ویژگیهاي هر کدام،در آیات مورد بحث به شرح حال گروه
دیگري یعنی منافقان و نقش آنها در این ماجرا می پردازد،تا وضع حال همه را در مقایسه با یکدیگر روشنتر سازد،و این روش
قرآن است که براي معرفی گروه ها آنها را در مقایسه با یکدیگر قرار می دهد.
نخست روي سخن را به پیامبر ص کرده می فرماید:"آیا منافقان را ندیدي که پیوسته به برادران کفارشان از اهل کتاب می
گفتند:اگر شما را از وطن بیرون کنند ما هم با شما خواهیم بود،و سخن هیچکس را در باره شما اطاعت نخواهیم کرد،و اگر
ابِ لَئِنْ 􀀀 وانِهِمُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِت 􀀀 افَقُوا یَقُولُونَ لِإِخْ 􀀀 هم با شما پیکار شود شما را یاري خواهیم کرد" ( أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ ن
لا نُطِیعُ فِیکُمْ أَحَداً أَبَداً وَ إِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّکُمْ ). 􀀀 أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَکُمْ وَ
و به این ترتیب این گروه از منافقان به طایفه یهود سه مطلب را قول دادند که در همه دروغ می گفتند:نخست اینکه اگر شما
را از این سرزمین بیرون رانند ما هم بعد از شما در اینجا نمی مانیم تا جاي خالی شما را ببینیم! دیگر اینکه اگر دستوري بر ضد
شما صادر شود از هر کس و هر مقام باشد،نه حالا،هیچوقت اطاعت نمی کنیم! سوم اینکه اگر پاي کارزار به میان آید ما
دوش به دوش شما ایستاده ایم، و در یاري شما هیچگونه تردیدي به خود راه نمی دهیم! آري اینها قول هایی بود که منافقان
قبل از این ماجرا به یهود دادند،ولی حوادث بعد نشان داد که همه دروغ بود.
کاذِبُونَ ). 􀀀 اللّ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَ
􀀀
و به همین دلیل قرآن با صراحت می گوید:"خداوند شهادت می دهد که آنها دروغگویانند"( وَ هُ
ص : 528
چه تعبیر تکان دهنده اي که با انواع تاکیدها همراه است،ذکر خداوند به عنوان شاهد و گواه،و آوردن جمله به صورت جمله
اسمیه،و نیز استفاده از"ان"و"لام تاکید"همه نشان می دهد که "دروغ"و"نفاق"چنان به هم آمیخته است که جدایی در میان
این دو ممکن نیست،همیشه منافقان دروغگو بوده اند،و غالبا دروغگویان منافقند.
تعبیر به"اخوانهم"(برادرانشان)نشان می دهد که رابطه و پیوند بسیار نزدیکی میان"منافقان"و"کفار"است،همانگونه که در
آیات قبل روي رابطه اخوت در میان مؤمنان تکیه شده بود با این تفاوت که مؤمنان در اخوت خود صادقند،و لذا از هیچگونه
ایثار و فداکاري مضایقه نمی کنند و به عکس منافقان هیچگونه وفاداري و همدردي ندارند،و در سخت ترین لحظات دست از
برادران خود بر می دارند و این است تفاوت اخوت مؤمنان و کافران.
لا نُطِیعُ فِیکُمْ أَحَداً أَبَداً "(ما هرگز سخن هیچکس را در مورد شما اطاعت نخواهیم کرد)اشاره به این است که توصیه 􀀀 جمله" وَ
ها و هشدارها و اخطارهاي محمد را در مورد شما کاملا نادیده خواهیم گرفت.
*** سپس براي توضیح بیشتر در باره دروغگویی آنها می افزاید:"اگر یهود را بیرون کنند این منافقان با آنها بیرون نمی
لا یَخْرُجُونَ مَعَهُمْ ). 􀀀 روند"( لَئِنْ أُخْرِجُوا
لا- یَنْصُرُونَهُمْ ). 􀀀 "و اگر با آنها پیکار شود یاریشان نخواهند کرد"( وَ لَئِنْ قُوتِلُوا
"و به فرض که به گفته خود عمل کنند و به یاریشان برخیزند به زودي پشت به میدان کرده فرار می کنند"!( وَ لَئِنْ نَ َ ص رُوهُمْ
ارَ ). 􀀀 لَیُوَلُّنَّ الْأَدْب
لا یُنْصَرُونَ ). 􀀀 "و بعد از آن هرگز یاري نخواهند داشت"( ثُمَّ
ص : 529
لحن قاطع و کوبنده این آیات لرزه بر اندام هر منافق و مخالفی می افکند، به خصوص اینکه آیه گرچه در مورد خاصی نازل
شده ولی به طور مسلم مخصوص آن نیست،این یک اصل کلی است در رابطه"منافقان"با"سایر دشمنان اسلام" و همکاري
نزدیک آنان با یکدیگر و وعد وعیدهایی که به هم می دهند،و بی پایه بودن تمام این قول و قرارها است.
این امر نه تنها در گذشته تاریخ اسلام رخ داد که امروز هم نمونه هاي زنده آن را در همکاري منافقان در کشورهاي اسلامی
با دشمنان اسلام به چشم می بینیم،و در فردا و فرداها نیز صادق است،و مسلما اگر مؤمنان راستین به وظائف خود عمل کنند بر
آنها پیروز خواهند شد و نقشه هاشان نقش بر آب می گردد.
*** در آیه بعد به تشریح علت این شکست پرداخته،می گوید:"وحشت از شما در دلهاي آنها بیش از خوف از خدا است"(
اللّ ).
􀀀
لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَهً فِی صُدُورِهِمْ مِنَ هِ
چون از خدا نمی ترسند از همه چیز وحشت دارند،مخصوصا از دشمنان مؤمن و مقاومی چون شما.
لا یَفْقَهُونَ ). 􀀀 ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ 􀀀 "این به خاطر آن است که آنها گروهی نادان هستند"(
رهبه در اصل به معنی ترسی است که توأم با اضطراب و پرهیز باشد، و در حقیقت ترس و وحشتی است عمیق و ریشه دار که
آثار آن در عمل ظاهر گردد.
گرچه آیه فوق در مورد یهود"بنی نضیر"و عوامل شکست آنها در برابر مسلمین نازل شده ولی محتواي آن یک حکم کلی و
عمومی است،چرا که در قلب
ص : 530
اللّ ،زیرا همه چیز مسخر فرمان خدا است،و هر
􀀀
انسان هرگز دو خوف با هم جمع نمی شود،ترس از خدا،و ترس از ما سوي ه
کس از خدا بترسد و از قدرت او آگاه باشد دلیلی ندارد که از غیر او ترسان باشد،و سرچشمه همه این بدبختیها جهل و نادانی
و عدم درك حقیقت توحید است.
اگر مسلمانان امروز به معنی واقعی کلمه،"مسلمان"و"مؤمن" و"موحد"باشند نه تنها از قدرتهاي بزرگ نظامی و صنعتی دنیاي
امروز به خود وحشتی راه نمی دهند،بلکه آن قدرتها از آنها می ترسند،چنان که نمونه هاي زنده آن را با چشم می بینیم که با
آن همه سلاح و وسائل پیشرفته باز از"ملتی کوچک ولی مؤمن و از جان گذشته"در وحشتند.
ا لَمْ یُنَزِّلْ 􀀀 بِاللّ م
􀀀
ما أَشْرَکُوا هِ 􀀀 نظیر همین معنی در آیه 151 سوره آل عمران نیز آمده است: سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ بِ
الظّ :"به زودي در دلهاي کافران رعب و وحشت می افکنیم،چرا که بدون دلیل
􀀀
النّ وَ بِئْسَ مَثْوَي الِمِینَ
ار 􀀀 اهُمُ 􀀀 سُلْط وَ مَأْو اناً 􀀀 بِهِ
چیزهایی را براي خدا شریک قرار دادند، و جایگاه آنها آتش است،و چه بد جایگاهی است قرارگاه ظالمان"! *** سپس به
بیان نشانه روشنی از این ترس درونی پرداخته،می افزاید:"آنها هرگز با شما به صورت دسته جمعی جز در دژهاي محکم یا از
اءِ جُدُرٍ ). 􀀀 إِلاّ فِی قُريً مُحَصَّنَهٍ أَوْ مِنْ وَر
􀀀
اتِلُونَکُمْ جَمِیعاً 􀀀 لا یُق 􀀀 پشت دیوارها نمی جنگند،و از رویارویی با شما وحشت دارند"(
"قري"جمع"قریه"به معنی آبادي است،اعم از شهر یا روستا،و گاه به معنی انسانهاي مجتمع در یک محل نیز آمده است.
"محصنه"از ماده"حصن"(بر وزن جسم)به معنی دژ می باشد، بنا بر این"قري محصنه"به آبادیهایی گفته می شود که به وسیله
برج و بارو یا
ص : 531
کندن خندق یا موانع دیگر از هجوم دشمن در امان است.
"جدر"جمع"جدار"به معنی دیوار است،و ریشه اصلی این لغت به معنی ارتفاع و بلندي است.
آري آنها چون از دژ ایمان و توکل بر خدا بیرون هستند جز در پناه دیوارها و قلعه هاي محکم جرأت جنگ و رویارویی با
مؤمنان ندارند!.
سپس می افزاید:اما این نه بخاطر آن است که آنها افرادي ضعیف و ناتوان و ناآگاه به فنون جنگند"بلکه به هنگامی که
درگیري در میان خودشان رخ می دهد پیکارشان شدید است"( بَأْسُهُمْ بَیْنَهُمْ شَدِیدٌ ).
اما در برابر شما صحنه دگرگون می شود،و رعب و وحشت و اضطراب عجیبی بر آنها حکمفرما می گردد.
البته این نیز تقریبا یک اصل کلی است در مورد پیکار همه اقوام بی ایمان در میان خودشان،و سپس پیکار با مؤمنان و نمونه
هاي آن را در تاریخ معاصر کرارا دیده ایم که وقتی افراد بیخبر از خدا به جان هم افتاده،چنان محکم یکدیگر را کوبیده اند
اللّ "قرار می
􀀀
که انسان در جنگجویی آنها شک نمی کند،اما هنگامی که در مقابل گروهی مؤمن و آماده"شهادت فی سبیل ه
گیرند فورا خود را به پشت سلاحها و سنگرها و دژهاي مستحکم می کشند و وحشت سر تا پاي آنها را فرا می گیرد،و به
راستی اگر مسلمانان،ایمان و ارزشهاي اسلامی را زنده و حاکم کنند باز در مقابل دشمنان از چنین عامل برتري برخوردار
خواهند بود.
و در ادامه همین آیه،به عامل دیگري براي شکست و ناکامی آنها پرداخته، می فرماید:"به ظاهر آنها که می نگري آنها را
متحد و متفق تصور می کنی، در حالی که دلهاي آنها پراکنده است،و این به دلیل آن است که قومی هستند ناآگاه و فاقد
لا یَعْقِلُونَ ). 􀀀 ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ 􀀀 شَتّ
ی􀀀 قُلُوب تعقل"( تَحْسَبُهُمْ جَمِیعاً وَ هُُمْ
"شتی"جمع"شتیت"یعنی"متفرق".
ص : 532
راستی که قرآن در تحلیل مسائل بسیار دقیق و الهام بخش است،می گوید:
"تفرقه و نفاق درونی"ناشی از"جهل و بیخبري و نادانی"است،چرا که"جهل" عامل شرك است،و شرك عامل پراکندگی،و
پراکندگی سبب شکست،و به عکس"علم"عامل توحید در عقیده و عمل و اتفاق و هماهنگی است که آنهم به نوبه خود
سرچشمه پیروزیها است.
و به این ترتیب انسجام ظاهري افراد بی ایمان و پیمان وحدت نظامی و اقتصادي آنها هرگز نباید ما را فریب دهد،چرا که در
پشت این پیمانها و شعارهاي وحدت،دلهاي پراکنده اي قرار دارد،و دلیل آن هم روشن است،زیرا هر کدام حافظ منافع مادي
خویشند،و می دانیم منافع مادي همیشه در تضاد است،در حالی که وحدت و انسجام مؤمنان بر اساس اصولی است که تضاد
در آن راه ندارد، یعنی اصل ایمان و توحید و ارزشهاي الهی،بنا بر این هر جا شکست و ناکامی دامن مسلمین را بگیرد طبق
آیات فوق دلیلش این است که از حقیقت ایمان فاصله گرفته اند و تا باز نگردند وضع آنها دگرگون نخواهد شد.
***
ص : 533
[ [سوره الحشر ( 59 ): آیات 15 تا 20
اشاره
الَ إِنِّی بَرِيءٌ 􀀀 فَلَمّ کَفَرَ ق
ا􀀀 اُکْفُر سانِ 􀀀 ق لِلْإِنْ الَ 􀀀 اَلشَّی إِذْ طْانِ 􀀀 کَم عَذ أَلِیمٌ ( 15 ) ثََلِ اب 􀀀 الَ أَمْرِهِمْ وَ لَهُمْ 􀀀 ذ وَب اقُوا 􀀀 قَب قَرِیباً کَمَثَلِ اَلَّذِینَ مِنْ لِْهِمْ
ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ 􀀀 اَلظّ ( 17 ) ی
􀀀
زاءُ الِمِینَ 􀀀 ذلِکَ جَ 􀀀 ا وَ 􀀀 خالِدَیْنِ فِیه 􀀀 اَلنّ
ارِ 􀀀 أَنَّه فِی ما􀀀 ما ُ 􀀀 اقِبَتَهُ 􀀀 فَک ع ان 􀀀 ( الَمِینَ ( 16 􀀀 اَللّ رَبَّ اَلْع
􀀀
خافُ هَ 􀀀 مِنْکَ إِنِّی أَ
ساهُمْ 􀀀 اَللّ فَأَنْ
􀀀
تَکُونُوا کَ الَّذِینَ نَسُوا هَ 􀀀 ما تَعْمَلُونَ ( 18 ) وَ لا 􀀀 اَللّ خَ بِیرٌ بِ
􀀀
اَللّ إِنَّ هَ
􀀀
ا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اِتَّقُوا هَ 􀀀 اَللّ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ م
􀀀
آمَنُوا اِتَّقُوا هَ
( ائِزُونَ ( 20 􀀀 حابُ اَلْجَنَّهِ هُمُ اَلْف 􀀀 حابُ اَلْجَنَّهِ أَصْ 􀀀 اَلنّ وَ أَصْ
ارِ 􀀀 أَص حابُ 􀀀 لا یَسْتَوِي ْ 􀀀 ( اسِقُونَ ( 19 􀀀 ه اَلْف ئِکَ مُُ 􀀀 أَنْفُسَهُمْ أُول
ترجمه:
-15 کار این گروه از یهود همانند کسانی است که کمی قبل از آنها بودند،طعم تلخ کار خود را چشیدند و براي آنها عذاب
دردناك است.
ص : 534
-16 کار آنها همچون شیطان است که به انسان گفت کافر شو(تا مشکلات تو را حل کنم!) اما هنگامی که کافر شد گفت:من
از تو بیزارم،من از خداوندي که پروردگار عالمیان است بیم دارم! 17 -سرانجام کار آنها این شد که هر دو در آتش
دوزخند،جاودانه در آن می مانند،و این است کیفر ستمکاران! 18 -اي کسانی که ایمان آورده اید!از مخالفت خدا بپرهیزید،و
هر انسانی باید بنگرد تا چه چیز را براي فردایش از پیش فرستاده،و از خدا بپرهیزید که خداوند از آنچه انجام می دهید آگاه
است.
-19 و همچون کسانی که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به"خود فراموشی" گرفتار کرد نباشید،و آنها فاسق و
گنهکارند.
-20 هرگز اصحاب دوزخ و اصحاب بهشت یکسان نیستند،اصحاب بهشت رستگار و پیروزند.
تفسیر:
با طناب پوسیده شیطان به چاه نروید!
این آیات هم چنان ادامه بحث پیرامون داستان یهود بنی نضیر و منافقان است و با دو تشبیه جالب،موقعیت هر کدام از این دو
گروه را مشخص می سازد:
نخست می فرماید:"داستان یهود بنی نضیر همچون کسانی است که در گذشته نزدیک پیش از آنها بودند همانها که در این
الَ أَمْرِهِمْ وَ لَهُمْ 􀀀 ذاقُوا وَب 􀀀 دنیا نتیجه تلخ کار خود را چشیدند و در قیامت عذاب دردناك دارند"( کَمَثَلِ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَرِیباً
.( ذابٌ أَلِیمٌ ) ( 1 􀀀 عَ
اما این گروه چه کسانی بودند که سرگذشت عبرت انگیزي قبل از ماجراي بنی نضیر داشتند بطوري که فاصله زیادي میان این
دو حادثه نبود؟
ص : 535
1) این جمله خبر براي مبتداي محذوفی است و در تقدیر چنین است:"مثلهم کمثل الذین من قبلهم". -1
جمعی آنها را همان مشرکان مکه می دانند که در غزوه بدر،طعم تلخ شکست را با تمام وجودشان چشیدند،و ضربات سربازان
اسلام،آنها را از پاي در آورد، زیرا حادثه"بدر"فاصله زیادي با ماجراي"بنی نضیر"نداشت چون ماجراي بنی نضیر-چنان که
قبلا اشاره کردیم-بعد از جنگ"احد"رخ داد،و ماجراي بدر قبل از احد به فاصله یک سال واقع شد،بنا بر این در میان این دو
حادثه، فاصله زیادي نبود.
در حالی که بسیاري از مفسران آن را اشاره به ماجراي یهود"بنی قینقاع" می دانند که بعد از ماجراي بدر واقع شد،و منجر به
بیرون راندن این گروه از یهود از مدینه گردید،البته این تفسیر مناسبتر به نظر می رسد،چرا که تناسب بیشتري با یهود بنی نضیر
دارد،زیرا یهود"بنی قینقاع"نیز مانند یهود"بنی نضیر"افرادي ثروتمند و مغرور و در میان خود جنگجو بودند،و پیامبر ص و
مسلمانان را -چنان که در نکات مشروحا به خواست خدا خواهیم گفت-با نیرو و قدرت خود تهدید می کردند،ولی سرانجام
چیزي جز بدبختی و دربدري در دنیا و عذاب الیم آخرت عائدشان نشد.
"وبال"به معنی عاقبت شوم و تلخ است،و در اصل از"وابل"به معنی باران سنگین گرفته شده زیرا بارانهاي سنگین معمولا
خوفناك است،و انسان از عاقبت تلخ آن هراسان می باشد،چرا که غالبا سیلهاي خطرناکی به دنبال دارد.
*** سپس به تشبیهی در باره منافقان پرداخته،می گوید:"داستان آنها نیز همانند داستان شیطان است که به انسان گفت کافر
شو تا مشکلات تو را حل کنم، اما هنگامی که کافر شد گفت من از تو بیزارم،من از خداوندي که پروردگار عالمیان است بیم
الَ إِنِّی 􀀀 فَلَمّ کَفَرَ ق
ا􀀀 اکْفُر سانِ 􀀀 ق لِلْإِنْ الَ 􀀀 الشَّی إِذْ طْانِ 􀀀 کَم دارم"( ثََلِ
ص : 536
الَمِینَ 􀀀 اللّ رَبَّ الْع
􀀀
خافُ هَ 􀀀 بَرِيءٌ مِنْکَ إِنِّی أَ
.(1) (
در اینکه منظور از"انسان"در این آیه کیست؟آیا مطلق انسانهایی است که تحت تاثیر شیطان قرار گرفته،فریب وعده هاي
دروغین او را می خورند و راه کفر می پویند،و سرانجام شیطان آنها را تنها گذاشته و از آنان بیزاري می جوید؟ یا منظور
انسان خاصی است همانند"ابو جهل"و پیروان او که در جنگ بدر به وعده هاي فریبنده شیطان دلگرم شدند،و عاقبت طعم تلخ
الِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ 􀀀 لا غ 􀀀 الَ 􀀀 مالَهُمْ وَ ق 􀀀 طانُ أَعْ 􀀀 شکست را چشیدند،چنان که در آیه 48 سوره انفال می خوانیم: وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْ
اللّ
􀀀
اللّ وَ هُ
􀀀
خافُ هَ 􀀀 تَرَوْنَ إِنِّی أَ 􀀀 ا لا 􀀀 ي م 􀀀 الَ إِنِّی بَرِيءٌ مِنْکُمْ إِنِّی أَر 􀀀 ی عَقِبَیْهِ وَ ق 􀀀 انِ نَکَصَ عَل 􀀀 راءَتِ الْفِئَت 􀀀 فَلَمّ تَ
ا 􀀀 لَکُم جارٌ 􀀀 النّ وَ إِنِّی
اسِ 􀀀
ابِ :"و به یاد آورید هنگامی که شیطان اعمال مشرکان را در نظرشان جلوه داد،و گفت هیچکس امروز بر شما 􀀀 شَدِیدُ الْعِق
پیروز نمی گردد،و من همسایه و پناه دهنده شما هستم،ولی هنگامی که مجاهدان اسلام و فرشتگان حامی آنها را دید به عقب
برگشت،و گفت من از شما بیزارم،من چیزي را می بینم که شما نمی بینید،من از خدا می ترسم!،و خداوند شدید العقاب
است"! و یا اینکه منظور از"انسان"همان"برصیصا"عابد بنی اسرائیل است که فریب شیطان را خورد و کافر شد،و در لحظات
حساس شیطان از او بیزاري جست و از او جدا شد که شرح آن به خواست خدا خواهد آمد.
ص : 537
1) گرچه تعبیر به"کمثل"در این آیه و آیه قبل شبیه یکدیگر است،و به همین دلیل بعضی از مفسران هر دو را ناظر به یک -1
گروه دانسته اند،ولی قرائن به خوبی گواهی می دهد که اولی ناظر به وضع یهود بنی نضیر است،و دومی ناظر به وضع
منافقان،و به هر حال این عبارت نیز خبر مبتداي محذوفی است و در تقدیر چنین است"مثلهم کمثل الشیطان...".
ولی تفسیر اول با مفهوم آیه سازگارتر است و تفسیر دوم و سوم می تواند بیان مصداقی از آن مفهوم گسترده باشد، و به هر
حال عذابی را که شیطان از آن اظهار وحشت می کند ظاهرا عذاب دنیا است،و بنا بر این ترس او جدي است نه شوخی و
استهزا،و بسیارند کسانی که از مجازاتهاي نزدیک می ترسند ولی نسبت به مجازاتهاي دراز مدت بی اعتنا هستند.
آري چنین است حال منافقان که دوستان خود را با وعده هاي دروغین و نیرنگ به وسط معرکه می فرستند،سپس آنها را تنها
گذارده فرار می کنند چرا که در نفاق وفاداري نیست.
*** در آیه بعد سرانجام کار این دو گروه:"شیطان و اتباعش"،و"منافقان و دوستانشان از اهل کفر"را روشن ساخته،می
کانَ 􀀀 افزاید:"سرانجام کار آنها این شد که هر دو در آتش دوزخند،جاودانه در آن می مانند،و این است کیفر ظالمان"! ( فَ
.( الظّ ) ( 1
􀀀
زاءُ الِمِینَ 􀀀 ذلِکَ جَ 􀀀 ا وَ 􀀀 خالِدَیْنِ فِیه 􀀀 النّ
ارِ 􀀀 أَنَّه فِی ما􀀀 ما ُ 􀀀 اقِبَتَهُ 􀀀ع
این یک اصل کلی است که عاقبت همکاري کفر و نفاق،و شیطان و یارانش، شکست و ناکامی و عذاب دنیا و آخرت
است،در حالی که همکاري مؤمنان و دوستانشان همکاري مستمر و جاودانی و سرانجامش پیروزي و برخورداري از رحمت
واسعه الهی در هر دو جهان است.
*** در آیه بعد روي سخن را به مؤمنان کرده،به عنوان یک نتیجه گیري از ماجراي شوم و دردناك"بنی نضیر"و منافقان و
شیطان،می فرماید:"اي کسانی که ایمان آورده اید از مخالفت خدا بپرهیزید،و هر انسانی باید بنگرد تا چه
ص : 538
1) "عاقبتهما"خبر"کان"و منصوب است و"انهما فی النار"بجاي اسم کان است و"خالدین"حال است براي ضمیر"هما". -1
.( ا قَدَّمَتْ لِغَدٍ ) ( 1 􀀀 اللّ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ م
􀀀
ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا هَ 􀀀 چیز را براي فرداي قیامت از پیش فرستاده است"؟( ی
اللّ
􀀀
اللّ إِنَّ هَ
􀀀
سپس بار دیگر براي تاکید می افزاید:"از خدا بپرهیزید که خداوند از آنچه انجام می دهید آگاه است"( وَ اتَّقُوا هَ
ما تَعْمَلُونَ ). 􀀀 خَبِیرٌ بِ
آري تقوي و ترس از خداوند سبب می شود که انسان براي فرداي قیامت بیندیشد،و اعمال خود را پاك و پاکیزه و خالص
کند.
تکرار امر به تقوي،چنان که گفتیم،براي تاکید است،چرا که انگیزه تمام اعمال صالح و پرهیز از گناه همین تقوي و خدا ترسی
است.
ولی بعضی احتمال داده اند که امر اول به تقوي ناظر به اصل انجام اعمال است و امر دوم به کیفیت خلوص آنها،یا اینکه اولی
ناظر به انجام کارهاي خیر است(به قرینه جمله"ما قدمت لغد")و دومی ناظر به پرهیز از گناهان و معاصی است،یا اینکه اولی
اشاره به توبه از گناهان گذشته است و دومی تقوي براي آینده ولی در آیات قرینه اي بر این تفسیرها وجود ندارد،و تاکید
مناسبتر به نظر می رسد.
تعبیر به"غد"(فردا)اشاره به قیامت است چرا که با توجه به مقیاس عمر دنیا به سرعت فرا می رسد،و ذکر آن به صورت نکره
براي اهمیت آن است.
تعبیر به"نفس"(یک نفر)ممکن است در اینجا به معنی هر یک نفر بوده باشد،یعنی هر انسانی باید به فکر فرداي خویش
باشد،و بدون آنکه از دیگران انتظاري داشته باشد که براي او کاري انجام دهند خودش تا در این دنیا است آنچه را می تواند
از پیش بفرستد.
ص : 539
1) در اینکه"ما"در"ما قدمت لغد"موصوله است یا استفهامیه؟مفسران دو احتمال داده اند،و آیه شریفه تاب هر دو را -1
دارد،هر چند استفهامیه مناسبتر به نظر می رسد.
این تفسیر نیز در مورد تعبیر فوق گفته شده که اشاره به کم بودن افرادي است که به فکر فرداي قیامتند،مثل اینکه می گوئیم
یک نفر پیدا شود که به فکر نجات خویش باشد،ولی تفسیر اول مناسبتر به نظر می رسد،و خطاب "یا ایها الذین
آمنوا"و"عمومیت امر به تقوي"دلیل بر عمومیت مفهوم آیه است.
*** آیه بعد به دنبال دستور به تقوي و توجه به معاد،تاکید بر یاد خدا کرده، چنین می فرماید:"همچون کسانی نباشید که خدا
ساهُمْ أَنْفُسَهُمْ ). 􀀀 اللّ فَأَنْ
􀀀
لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا هَ 􀀀 را فراموش کردند،و خدا نیز آنها را به خود فراموشی گرفتار کرد"( وَ
اللّ و حضور او در همه جا و همه حال،و توجه به
􀀀
اصولا خمیر مایه تقوي دو چیز است:یاد خدا یعنی توجه به مراقبت دائمی ه
دادگاه عدل خداوند و نامه اعمالی که هیچ کار صغیر و کبیري وجود ندارد مگر اینکه در آن ثبت می شود،و به همین دلیل
توجه به این دو اصل(مبدأ و معاد)در سر لوحه برنامه هاي تربیتی انبیاء و اولیاء قرار داشته،و تاثیر آن در پاکسازي فرد و اجتماع
کاملا چشمگیر است.
قابل توجه اینکه قرآن در اینجا صریحا می گوید:فراموش کردن خدا سبب"خود فراموشی"می شود،دلیل آن نیز روشن
است،زیرا از یک سو فراموشی پروردگار سبب می شود که انسان در لذات مادي و شهوات حیوانی فرو رود، و هدف آفرینش
خود را به دست فراموشی بسپارد و در نتیجه از ذخیره لازم براي فرداي قیامت غافل بماند.
از سوي دیگر فراموش کردن خدا همراه با فراموش کردن صفات پاك او است که هستی مطلق و علم بی پایان و غناي بی انتها
از آن او است و هر چه غیر
ص : 540
او است وابسته به او و نیازمند به ذات پاکش می باشد،و همین امر سبب می شود که انسان خود را مستقل و غنی و بی نیاز
.( بشمرد،و به این ترتیب واقعیت و هویت انسانی خویش را فراموش کند ( 1
اصولا یکی از بزرگترین بدبختیها و مصائب انسان خود فراموشی است، چرا که ارزشها و استعدادها و لیاقتهاي ذاتی خود را که
خدا در او نهفته و از بقیه مخلوقات ممتازش ساخته،به دست فراموشی می سپرد،و این مساوي با فراموش کردن انسانیت خویش
است،و چنین انسانی تا سرحد یک حیوان درنده سقوط می کند،و همتش چیزي جز خواب و خور و شهوت نخواهد بود! و
اینها همه عامل اصلی فسق و فجور بلکه این خود فراموشی بدترین مصداق فسق و خروج از طاعت خدا است،و به همین دلیل
در پایان آیه می گوید:
اسِقُونَ ). 􀀀 ئِکَ هُمُ الْف 􀀀 "چنین افراد فراموشکار فاسقند"( أُول
این نکته نیز قابل توجه است که نمی گوید خدا را فراموش نکنید،بلکه می گوید:مانند کسانی که خدا را فراموش کردند و
خدا آنها را به خود فراموشی گرفتار ساخت نباشید،و این در حقیقت یک مصداق روشن حسی را نشان می دهد که می توانند
عاقبت فراموش کردن خدا را در آن ببینند.
این آیه ظاهرا نظر به منافقان دارد که در آیات قبل به آنها اشاره شده بود،یا یهود بنی نضیر،و یا هر دو.
اتُ بَعْضُ هُمْ مِنْ 􀀀 افِق 􀀀 افِقُونَ وَ الْمُن 􀀀 نظیر همین معنی در آیه 67 توبه در مورد خصوص منافقان آمده است، آنجا که می فرماید: اَلْمُن
اسِقُونَ :"مردان و زنان 􀀀 افِقِینَ هُمُ الْف 􀀀 اللّ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُن
􀀀
بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا هَ
منافق همه از یک گروهند،آنها امر به منکر، و نهی از معروف می کنند،و دستها را از انفاق و بخشش می بندند،خدا را
ص : 541
. 1) المیزان جلد 19 صفحه 253 -1
فراموش کردند،خدا نیز آنها را(از رحمتش)فراموش کرده،منافقان قطعا فاسقند.
با این تفاوت که در آنجا فراموش کردن خدا سبب قطع رحمت او ذکر شده،و در اینجا سبب خود فراموشی که هر دو به یک
نقطه منتهی می شود (دقت کنید).
*** در آخرین آیه مورد بحث به مقایسه این دو گروه(گروه مؤمنان با تقوي، و متوجه به مبدأ و معاد،و گروه فراموشکاران
لا یَسْتَوِي 􀀀 خدا که گرفتار خود فراموشی شده اند)پرداخته،می گوید:"اصحاب دوزخ و اصحاب بهشت یکسان نیستند" (
حابُ الْجَنَّهِ ). 􀀀 النّ وَ أَصْ
ارِ 􀀀 أَص حابُ 􀀀ْ
نه در این دنیا،نه در معارف،نه در نحوه تفکر،نه در طرز زندگی فردي و جمعی و هدف آن،و نه در آخرت و پاداشهاي
الهی،خط این دو گروه در همه جا،و همه چیز،از هم جدا است،یکی به یاد خدا و قیامت و احیاي ارزشهاي والاي انسانی،و
اندوختن ذخائر براي زندگی جاویدان است،و دیگري غرق شهوات و لذات مادي و گرفتار فراموشی همه چیز و اسیر بند هوا و
.( هوس ( 1
و به این ترتیب انسان بر سر دو راهی قرار دارد یا باید به گروه اول بپیوندد یا به گروه دوم و راه سومی در پیش نیست.
ائِزُونَ ). 􀀀 حابُ الْجَنَّهِ هُمُ الْف 􀀀 و در پایان آیه به صورت یک حکم قاطع می فرماید:"فقط اصحاب بهشت رستگار و پیروزند"( أَصْ
نه تنها در قیامت رستگار و پیروزند که در این دنیا نیز پیروزي و آرامش و نجات از آن آنها است،و شکست در هر دو جهان
نصیب فراموشکاران است.
ص : 542
1) حذف متعلق(متعلق"لا یستوي")دلیل بر عموم است. -1
در حدیثی از رسول خدا ص می خوانیم که"اصحاب الجنه"را به کسانی تفسیر فرمود که از او اطاعت کردند و ولایت علی ع
.( را پذیرا شدند، و"اصحاب النار"را به کسانی که ولایت علی ع را ناخوش داشتند و نقض عهد کردند و با او پیکار نمودند ( 1
و البته این یکی از مصادیق روشن مفهوم آیه است و از عمومیت مفهوم آیه نمی کاهد.
***
نکته ها:
اشاره
-1 همکاري بی سرانجام با اهل نفاق!
آنچه در آیات فوق در مورد پیمان شکنی منافقان و تنها گذاردن دوستان خود در لحظات سخت و حساس آمده مطلبی است
که بارها در زندگی خود نمونه هاي آن را دیده ایم.
آنها مثل شیطان اغواگر به وسوسه این و آن می پردازند،و قول هر گونه مساعدت و کمک به آنها می دهند،و آنان را به
میدان حوادث می فرستند و آلوده انواع گناه می کنند،اما در بحرانی ترین حالات آنها را در وسط میدان رها کرده براي حفظ
جان یا منافع خویش فرار می کنند! و این است سرنوشت کسانی که با منافقان همکار و هم پیمانند.
نمونه زنده آن در عصر ما پیمانهایی است که قدرتهاي بزرگ و شیاطین زمان ما با سران دولتهایی که به آنها وابسته اند امضا
می کنند،و بارها دیده ایم این دولتهاي وابسته که همه چیز خود را در طبق اخلاص گذارده و نثار آن حامیان شیطان صفت
کرده اند در حوادث سخت کاملا تنها مانده،و از همه جا .
ص : 543
1) "نور الثقلین"جلد 5 صفحه 292 -1
رانده شده اند،و اینجاست که به عمق پیام قرآنی آشناتر می شویم که می گوید:
الَمِینَ :""کار آنها مانند شیطان است 􀀀 اللّ رَبَّ الْع
􀀀
خافُ هَ 􀀀 الَ إِنِّی بَرِيءٌ مِنْکَ إِنِّی أَ 􀀀 فَلَمّ کَفَرَ ق
ا􀀀 اکْفُر سانِ 􀀀 ق لِلْإِنْ الَ 􀀀 الشَّی إِذْ طْانِ 􀀀 کَم " ثََلِ
که به انسان گفت کافر شو و هنگامی که کافر شد گفت من از تو بیزارم،من از خداوندي که پروردگار عالمیان است بیم
دارم"! ***
-2 داستان حیرت انگیز صیصاي عابد
بعضی از مفسران و ارباب حدیث در ذیل این آیات روایتی پر معنی از عابدي از بنی اسرائیل بنام"برصیصا"نقل کرده اند که
می تواند درس بزرگی براي همه افراد باشد تا هرگز با طناب پوسیده شیطان و منافقان به چاه نروند که رفتن همان،و سرنگون
شدن در قعر چاه همان! و خلاصه داستان چنین است:
در میان بنی اسرائیل عابدي بود بنام"برصیصا"که زمانی طولانی عبادت کرده بود،و به آن حد از مقام قرب رسیده بود که
بیماران روانی را نزد او می آوردند و با دعاي او سلامت خود را باز می یافتند،روزي زن جوانی را از یک خانواده با شخصیت
به وسیله برادرانش نزد او آوردند،و بنا شد مدتی بماند تا شفا یابد،شیطان در اینجا به وسوسه گري مشغول شد،و آن قدر
صحنه را در نظر او زینت داد تا آن مرد عابد به او تجاوز کرد!چیزي نگذشت که معلوم شد آن زن باردار شده(و از آنجا که
گناه همیشه سرچشمه گناهان عظیمتر است) زن را به قتل رسانید،و در گوشه اي از بیابان دفن کرد! برادرانش از این ماجرا با
خبر شدند که مرد عابد دست به چنین جنایت هولناکی زده،این خبر در تمام شهر پیچید،و به گوش امیر رسید،او با گروهی
ص : 544
از مردم حرکت کرد تا از ماجرا با خبر شود،هنگامی که جنایات عابد مسلم شد او را از عبادتگاهش فرو کشیدند،پس از اقرار
به گناه دستور داد او را به دار بیاویزند،هنگامی که بر بالاي چوبه دار قرار گرفت شیطان در نظرش مجسم شد،گفت:من بودم
که تو را به این روز افکندم!و اگر آنچه را می گویم اطاعت کنی موجبات نجات تو را فراهم خواهم کرد! عابد گفت چه
کنم؟گفت:تنها یک سجده براي من کن کافی است!عابد گفت:در این حالتی که می بینی توانایی ندارم،شیطان گفت:اشاره
اي کفایت می کند،عابد با گوشه چشم،یا با دست خود،اشاره اي کرد و سجده به شیطان آورد و در دم جان سپرد و کافر از
.( دنیا رفت! ( 1
آري چنین است سرانجام وسوسه هاي شیاطین،و منافقانی که در خط آنها هستند.
***
-3 آنچه باید از پیش فرستاد
در آیات فوق روي این مساله تکیه شده بود که انسان باید بنگرد تا کدامین ذخیره را از پیش براي فرداي قیامت خود فرستاده
ا قَدَّمَتْ لِغَدٍ "و در حقیقت سرمایه اصلی انسان در صحنه قیامت کارهایی است که از پیش فرستاده،و 􀀀 است" وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ م
گرنه غالبا کسی به فکر انسان نیست که براي او چیزي بعد از مرگ او بفرستد،و یا اگر بفرستند ارزش زیادي ندارد.
لذا در حدیثی از رسول خدا ص می خوانیم که فرمود در راه خدا انفاق کنید هر چند به اندازه یک من خرما یا کمتر،و یا یک
مشت و یا کمتر باشد
ص : 545
1) مجمع البیان جلد 9 صفحه 265 ،تفسیر قرطبی جلد 9 صفحه 6518 -در تفسیر روح البیان این ماجرا به صورت مشروحتري -1
.( آمده است(جلد 9 صفحه 446
و یا حتی به نیمی از یک دانه خرما!و اگر کسی آن را هم نیابد با سخنان پاکیزه دلهایی را شاد کند،چرا که در قیامت هنگامی
که در پیشگاه خدا قرار می گیرید به شما می فرماید آیا در باره تو چنین و چنان نکردم؟آیا گوش و چشم در اختیارت قرار
ندادم؟آیا مال و فرزند به تو نبخشیدم؟و بنده عرض می کند:آري،و در اینجا خداوند متعال می گوید:پس نگاه کن ببین چه
براي خود از قبل فرستاده اي؟فینظر قدامه و خلفه و عن یمینه و عن شماله فلا یجد شیئا یقی به وجهه من النار!:"او نگاهی به
.( پیش و پشت سر و طرف راست و چپ می افکند چیزي نمی یابد که بتواند با آن صورتش را از آتش دوزخ حفظ کند"! ( 1
در حدیث دیگري می خوانیم:پیامبر ص با بعضی از یارانش نشسته بود، گروهی از قبیله"مضر"وارد شدند که شمشیر بر کمر
داشتند(و آماده جهاد در راه خدا بودند)اما لباس درستی در تن آنها نبود،هنگامی که پیامبر ص آثار نیازمندي و گرسنگی را
در چهره آنها دید رنگ صورتش دگرگون شد، به مسجد آمد و بر فراز منبر رفت،حمد و ثناي الهی بجا آورد و
ا قَدَّمَتْ لِغَدٍ ...سپس افزود 􀀀 اللّ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ م
􀀀
ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا هَ 􀀀 فرمود:خداوند این آیه را در قرآن مجید نازل کرده است: ی
در راه خدا انفاق کنید پیش از آنکه قدرت از شما سلب شود،و در راه خدا صدقه دهید قبل از آنکه مانعی در این راه ایجاد
گردد،آنها که دینار دارند از دینار،و آنها که درهم دارند از درهم،و آنها که گندم و جو دارند از گندم و جو،چیزي از انفاق
را کوچک نشمرید هر چند به نیمی از یک دانه خرما باشد.
مردي از انصار برخاست و کیسه اي در دست مبارك پیامبر ص نهاد آثار خوشحالی و سرور در صورت حضرت نمایان
شد،فرمود:هر کس سنت حسنه اي بگذارد،و مردم به آن عمل کنند پاداش آن و پاداش تمام کسانی که به آن عمل
ص : 546
. 1) نور الثقلین جلد 5 صفحه 292 -1
می کنند نصیب او خواهد شد،بی آنکه چیزي از پاداش آنها کاسته شود،و هر کس سنت سیئه اي بگذارد گناه آن و گناه همه
کسانی که به آن عمل می کنند بر او خواهد بود،بی آنکه از گناه آنها کاسته شود،مردم برخاستند آن کس که دینار داشت
دینار آورد،و آنکه درهم داشت درهم،و هر کس طعام و چیز دیگري داشت خدمت پیامبر ص آورد،و به این ترتیب مقدار
.( قابل ملاحظه اي کمک نقدي و غیر نقدي نزد حضرت جمع شد و در میان آن نیازمندان تقسیم کرد ( 1
هَ وَ 􀀀 همین معنی در آیات دیگر قرآن کرارا مورد تاکید قرار گرفته از جمله در آیه 110 سوره بقره می خوانیم: وَ أَقِیمُوا الصَّلا
ما تَعْمَلُونَ بَصِ یرٌ :"نماز را بر پا دارید،و زکات را ادا کنید،و 􀀀 اللّ بِ
􀀀
اللّ إِنَّ هَ
􀀀
ا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِ دُوهُ عِنْدَ هِ 􀀀 کاهَ وَ م 􀀀 آتُوا الزَّ
هر کار خیري را براي خود از پیش می فرستید آن را نزد خدا خواهید یافت خدا نسبت به اعمال شما بینا است".
***
ص : 547
. 1) تفسیر"در المنثور"جلد 6 صفحه 201 -1
[ [سوره الحشر ( 59 ): آیات 21 تا 24
اشاره
اَللّ
􀀀
لِلنّ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ( 21 ) هُوَ هُ
اسِ􀀀 ن ا􀀀 الُ ضَْ رِبُه 􀀀 اَللّ وَ تِلْکَ اَلْأَمْث
􀀀
خاشِعاً مُتَ َ ص دِّعاً مِنْ خَشْیَهِ هِ 􀀀 ی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ 􀀀 ذَا اَلْقُرْآنَ عَل 􀀀 ا ه 􀀀 لَوْ أَنْزَلْن
لامُ اَلْمُؤْمِنُ 􀀀 إِلاّ هُوَ اَلْمَلِکُ اَلْقُدُّوسُ اَلسَّ
􀀀
هَ 􀀀 إِل 􀀀 اَللّ اَلَّذِي لا
􀀀
منُ اَلرَّحِیمُ ( 22 ) هُوَ هُ 􀀀 ادَهِ هُوَ اَلرَّحْ 􀀀 الِمُ اَلْغَیْبِ وَ اَلشَّه 􀀀 إِلاّ هُوَ ع
􀀀
هَ 􀀀 إِل 􀀀 اَلَّذِي لا
ا فِی 􀀀 ی یُسَ بِّحُ لَهُ م 􀀀 ماءُ اَلْحُسْن 􀀀 ارِئُ اَلْمُصَوِّرُ لَهُ اَلْأَسْ 􀀀 خالِقُ اَلْب 􀀀 اَللّ اَلْ
􀀀
عَمّ یُشْرِکُونَ ( 23 ) هُوَ هُ
ا􀀀 اَللّ
􀀀
حانَ هِ 􀀀 اَلْجَبّ اَلْمُتَکَبِّرُ سُبْ
ارُ 􀀀 اَلْمُهَی اَلْعَزِیزُ مِْنُ
( اتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ هُوَ اَلْعَزِیزُ اَلْحَکِیمُ ( 24 􀀀 ماو 􀀀 اَلسَّ
ترجمه:
-21 اگر این قرآن را بر کوهی نازل می کردیم می دیدي که در برابر آن خشوع می کند و از خوف خدا می شکافد!و اینها
مثالهایی است که براي مردم می زنیم تا در آن
ص : 548
بیندیشند.
-22 او خدایی است که معبودي جز او نیست،از پنهان و آشکار آگاه است،و او رحمان و رحیم است.
-23 او خدایی است که معبودي جز او نیست،حاکم و مالک اصلی او است،از هر عیب منزه است،به کسی ستم نمی کند،به
مؤمنان امنیت می بخشد،و مراقب همه چیز است،او قدرتمندي است شکست ناپذیر که با اراده نافذ خود هر امري را اصلاح
می کند،او شایسته بزرگی است.خداوند منزه است از آنچه شریک براي او قرار می دهند.
-24 او خداوندي است خالق،و آفریننده اي بی سابقه،و صورتگري است(بی نظیر) براي او نامهاي نیک است،و آنچه در
آسمانها و زمین است تسبیح او می گویند، و او عزیز و حکیم است.
تفسیر:
اشاره
اگر قرآن بر کوه ها نازل می شد از هم می شکافتند!
در تعقیب آیات گذشته که از طرق مختلف براي نفوذ در قلوب انسانها استفاده می کرد، و مسائل سرنوشت ساز انسانها را در
زنده ترین صورتش بیان نمود در این آیات که آخرین آیات سوره حشر و ناظر به همه آیات قرآن مجید است پرده از روي
این حقیقت بر می دارد که نفوذ قرآن به قدري عمیق است که اگر بر کوه ها نازل می شد آنها را تکان می داد،اما عجب از
این انسان سنگدل که گاه می شنود و تکان نمی خورد! نخست می فرماید:"اگر این قرآن را بر کوهی نازل می کردیم مشاهده
خاشِعاً مُتَصَدِّعاً 􀀀 ی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ 􀀀 ذَا الْقُرْآنَ عَل 􀀀 ا ه 􀀀 می کردي که در برابر آن خشوع می کند،و از خوف خدا می شکافد"( لَوْ أَنْزَلْن
اللّ ).
􀀀
مِنْ خَشْیَهِ هِ
لِلنّ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ).
اسِ􀀀 ن ا􀀀 الُ ضَْرِبُه 􀀀 "و اینها مثالهایی است که براي مردم می زنیم تا در آن بیندیشند" ( وَ تِلْکَ الْأَمْث
ص : 549
بسیاري از مفسران این آیه را به صورت تشبیه تفسیر کرده اند و گفته اند هدف این است که این کوه ها با همه صلابت و
استحکامی که دارند اگر عقل و احساس می داشتند و این آیات بجاي قلب انسانها بر آنها نازل می شد چنان به لرزه در می
آمدند که از هم می شکافتند،اما گروهی از انسانهاي قساوتمند و سنگدل می شنوند و کمتر تغییري در آنها رخ نمی
لِلنّ را گواه بر این تفسیر گرفته اند).
اسِ􀀀 ن ا􀀀 الُ ضَْرِبُه 􀀀 دهد(جمله وَ تِلْکَ الْأَمْث
بعضی دیگر آن را بر ظاهرش حمل کرده اند و گفته اند:تمام موجودات این جهان،از جمله کوه ها،براي خود نوعی درك و
شعور دارند و اگر این آیات بر آنها نازل می شد به راستی از هم متلاشی می شدند،گواه این معنی را آیه 74 سوره بقره می
جارَهِ 􀀀 جارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَهً وَ إِنَّ مِنَ الْحِ 􀀀 ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِ 􀀀 دانند که در توصیف گروهی از یهود می گوید: ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ
اللّ :
􀀀
ما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَهِ هِ 􀀀 ا لَ 􀀀 ماءُ وَ إِنَّ مِنْه 􀀀 ما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْ 􀀀 ا لَ 􀀀 ارُ وَ إِنَّ مِنْه 􀀀 ما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْه 􀀀لَ
"سپس دلهاي شما بعد از این ماجرا سخت شد،همچون سنگ!و یا سختتر! چرا که پاره اي از سنگها می شکافد و از آنها نهرها
جاري می شود،و پاره اي از آنها شکاف بر می دارد و آب از آن تراوش می کند و پاره اي از خوف خدا به زیر می افتد"!
تعبیر به"مثل"ممکن است به معنی"توصیف"باشد،چنان که این کلمه در قرآن مجید کرارا به این معنی آمده است،بنا بر این
تعبیر مزبور منافاتی با این تفسیر ندارد.
قابل توجه اینکه نخست می گوید:کوه ها خاشع و خاضع در مقابل قرآن می گشتند،و سپس می افزاید:از هم شکافته می
شدند،اشاره به اینکه قرآن تدریجا در آنها نفوذ می کرد،و هر زمان آثار تازه اي از تاثیر قرآن در آنها
ص : 550
نمایان می گشت،تا آنجا که تاب و توان را از دست می دادند،و همچون عاشق بیقراري واله و شیدا می شدند و سپس از هم
.( می شکافتند ( 1
*** در آیات بعد ذکر قسمت مهمی از اوصاف جمال و جلال خدا که توجه به هر یک در تربیت نفوس و تهذیب قلوب تاثیر
عمیق دارد می پردازد،و ضمن سه آیه 15 صفت و به تعبیر دیگر 18 صفت از اوصاف عظیم او را ضمن سه آیه بر می شمرد و
اللّ "شروع می شود و انسان را به عالم نورانی اسماء و صفات حق رهنمون می گردد.
􀀀
هر آیه با بیان توحید الهی و نام مقدس" ه
لا􀀀 اللّ الَّذِي
􀀀
می فرماید:"او خدایی است که معبودي جز او نیست،از غیب و شهود آگاه است و او رحمان و رحیم است"( هُوَ هُ
منُ الرَّحِیمُ ). 􀀀 ادَهِ هُوَ الرَّحْ 􀀀 الِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّه 􀀀 إِلاّ هُوَ ع
􀀀
هَ 􀀀إِل
در اینجا قبل از هر چیز روي مساله توحید که خمیر مایه همه اوصاف جمال و جلال و ریشه اصلی معرفت الهی است تکیه می
کند،و بعد از آن روي علم و دانش او نسبت به غیب و شهود.
"شهادت"و"شهود"-چنان که راغب در مفردات می گوید-حضور توأم با مشاهده است،خواه با چشم ظاهر باشد یا با چشم
دل.بنا بر این هر جا قلمرو احاطه حسی و علمی انسان است"عالم شهود"است،و آنچه از این قلمرو بیرون است"عالم
غیب"محسوب می گردد،ولی همه اینها در برابر علم خدا یکسان است چرا که وجود بی پایان او همه جا حاضر و ناظر است،و
بنا بر این جایی از قلمرو علم و حضور او بیرون نیست.
ص : 551
1) "متصدع"از ماده"صدع"به معنی شکافتن اشیاء سفت و محکم است، مانند آهن و شیشه،و اگر به سر درد"صداع"می -1
گویند به خاطر این است که گویی می خواهد سر انسان را از هم بشکافد.
إِلاّ هُوَ :"کلیدهاي غیب تنها نزد او است و جز او کسی
􀀀
ا 􀀀 لا یَعْلَمُه 􀀀 اتِحُ الْغَیْبِ 􀀀 و لذا در آیه 59 سوره انعام می خوانیم: وَ عِنْدَهُ مَف
آن را نمی داند.
توجه به این نام الهی سبب می شود که انسان او را همه جا حاضر و ناظر بداند و تقواي الهی پیشه کند.
سپس روي رحمت عامه او که همه خلایق را شامل می شود(رحمن)و رحمت خاصه اش که ویژه مؤمنان است(رحیم)تکیه
شده،تا به انسان امید بخشد.
اللّ که در پیش دارد یاري دهد که قطع این مرحله بی همراهی لطف او نمی شود و
􀀀
و او را در راه طولانی تکامل و سیر الی ه
ظلمات است و خطر گمراهی دارد.
و به این ترتیب علاوه بر صفت توحید،سه وصف از اوصاف عظیمش در این آیه بیان شده که هر کدام به نوعی الهام بخش
است.
*** در آیه بعد علاوه بر تاکید روي مساله توحید هشت وصف دیگر ذکر کرده،می فرماید:"او خدایی است که معبودي جز
إِلاّ هُوَ ).
􀀀
هَ 􀀀 لا إِل 􀀀 اللّ الَّذِي
􀀀
او نیست"( هُوَ هُ
"حاکم و مالک اصلی او است"( اَلْمَلِکُ ).
"از هر عیب و نقص پاك و مبرا است"( اَلْقُدُّوسُ ).
.( لامُ ) ( 1 􀀀 "هیچگونه ظلم و ستم بر کسی روا نمی دارد،و همه از ناحیه او در سلامتند" ( اَلسَّ
ص : 552
1) بعضی از مفسران"سلام"را در اینجا به معنی سلامت از هر گونه عیب و نقص و آفت معنی کرده اند ولی با توجه به -1
اینکه این معنی در کلمه"قدوس"که قبلا آمده مندرج است و بعلاوه"سلام"در قرآن مجید معمولا به مساله سلامت بخشیدن
به دیگران آمده و اصولا کلمه"سلام"که به هنگام ملاقات به دیگر گفته می شود و به معنی اظهار دوستی و بیان روابط سالم
با طرف مقابل است آنچه در بالا ذکر کردیم مناسبتر به نظر می رسد (دقت کنید).
لامِ "(یونس 25 )و هدایت او نیز متوجه به سلامت می باشد:" 􀀀 دارِ السَّ 􀀀 ی 􀀀 اللّ یَدْعُوا إِل
􀀀
اصولا دعوت او به سوي سلامت است" وَ هُ
لامِ "(مائده 16 ) و قرارگاهی را که براي مؤمنان فراهم ساخته نیز خانه سلامت است:" 􀀀 وانَهُ سُبُلَ السَّ 􀀀 اللّ مَنِ اتَّبَعَ رِضْ
􀀀
یَهْدِي بِهِ هُ
.( لاماً "(واقعه 26 􀀀 لاماً سَ 􀀀 إِلاّ قِیلًا سَ
􀀀
لامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ "درود و تحیت بهشتیان نیز چیزي جز"سلام"نیست:" 􀀀 دارُ السَّ 􀀀 لَهُمْ
.( سپس می افزاید:"او دوستانش را امنیت می بخشد،و ایمان مرحمت می کند" " اَلْمُؤْمِنُ " ( 1
.( "او حافظ و نگاهدارنده و مراقب همه چیز است"( اَلْمُهَیْمِنُ ) ( 2
"او قدرتمندي است که هرگز مغلوب نمی شود( اَلْعَزِیزُ ).
اَلْجَبّ ).
ارُ 􀀀 "او با اراده نافذ خود به اصلاح هر امر می پردازد"(
این واژه که از ماده"جبر"گرفته شده،گاه به معنی قهر و غلبه و نفوذ
ص : 553
1) بعضی از مفسران"مؤمن"را در اینجا به معنی"صاحب ایمان"تفسیر کرده اند، اشاره به اینکه اولین کسی که به ذات -1
پاك خدا و صفاتش و رسولانش ایمان دارد خود او است،ولی آنچه در بالا ذکر کردیم مناسبتر است.
2) در اصل این واژه دو قول در میان مفسران و ارباب لغت وجود دارد بعضی آن را از ماده"هیمن"می دانند که به معنی -2
مراقبت و حفظ و نگاهداري است،و بعضی آن را از ماده"ایمان"می دانند که همزه آن تبدیل به"ها"شده است به معنی
آرامش بخشیدن،این واژه دو بار در قرآن مجید،یک بار در باره خود قرآن(مائده- 48 )و یک بار در توصیف خداوند در آیه
مورد بحث به کار رفته و در هر دو مورد مناسب همان معنی اول است(لسان العرب،تفسیر فخر رازي و روح المعانی). ابو
الفتوح رازي ذیل آیه مورد بحث از"ابو عبیده"نقل می کند که در کلام عرب تنها پنج اسم است که بر این وزن آمده:
(مهیمن)مسیطر(مسلط)و مبیطر(دام پزشک)و مبیقر(کسی که راه خود را می گشاید و پیش می رود)و مخیمر(نام کوهی است).
اراده می آید،و گاه به معنی جبران و اصلاح،و راغب در مفردات هر دو معنی را به هم آمیخته،می گوید:اصل جبر اصلاح
کردن چیزي است با غلبه و قدرت این واژه هنگامی که در مورد خداوند به کار رود بیانگر یکی از صفات بزرگ او است که
با نفوذ اراده و کمال قدرت به اصلاح هر فسادي می پردازد،و هر گاه در مورد غیر او به کار رود معنی مذمت را دارد،و به
گفته"راغب"به کسی گفته می شود که می خواهد نقصان و کمبود خود را با ادعاي مقاماتی که شایسته آن
نیست"جبران"کند،این واژه در قرآن مجید در ده مورد به کار رفته که نه مورد آن در باره افراد ظالم و گردنکش و مفسد
است، و تنها یک مورد آن در باره خداوند قادر متعال(آیه مورد بحث)می باشد.
سپس می افزاید:"او شایسته بزرگی است و چیزي برتر و بالاتر از او نیست" ( اَلْمُتَکَبِّرُ ).
"متکبر"از ماده"تکبر"به دو معنی آمده است:یکی ممدوح که در مورد خداوند به کار می رود،و آن دارا بودن بزرگی و
کارهاي نیک و صفات پسندیده فراوان است،و دیگري نکوهیده و مذموم که در مورد غیر خدا به کار می رود و آن این است
که افراد کوچک و کم مقدار ادعاي بزرگی کنند، و صفاتی را که ندارند به خود نسبت دهند،و از آنجا که عظمت و بزرگی
تنها شایسته مقام خدا است این واژه به معنی ممدوحش تنها در باره او به کار می رود و هر گاه در غیر مورد او به کار رود به
معنی مذموم است.
و در پایان آیه،بار دیگر روي مساله توحید که سخن با آن آغاز شده بود تکیه کرده،می فرماید:"خداوند منزه است از آنچه
عَمّ یُشْرِکُونَ ).
ا􀀀 اللّ
􀀀
حانَ هِ 􀀀 شریک براي او قرار می دهند"( سُبْ
با توضیحی که داده شد روشن می شود که هیچ موجودي نمی تواند در صفاتی
ص : 554
که در اینجا آمده است شریک و شبیه و نظیر او باشد.
*** و در آخرین آیه مورد بحث در تکمیل این صفات به شش وصف دیگر اشاره کرده چنین می فرماید:"او خداوندي است
خالِقُ ). 􀀀 اللّ الْ
􀀀
آفریننده"( هُوَ هُ
.( ارِئُ ) ( 1 􀀀 "خداوندي که مخلوقات را بی کم و کاست،و بدون شبیهی از قبل،ایجاد کرد" ( اَلْب
"آفریدگاري که به هر موجودي صورت خاصی بخشید"( اَلْمُصَوِّرُ ).
و سپس از آنجا که اوصاف خداوند منحصر به این اوصاف نیست،بلکه اوصافش همچون ذاتش بی پایان است،می
ی ). 􀀀 ماءُ الْحُسْن 􀀀 افزاید:"براي او نامهاي نیک است" ( لَهُ الْأَسْ
و به همین دلیل از هر گونه عیب و نقص،منزه و مبري است،"و تمام موجوداتی که در آسمان و زمین هستند براي او تسبیح می
اتِ وَ الْأَرْضِ ). 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی السَّ 􀀀 گویند"و او را از هر عیب و نقصی پاك می شمرند( یُسَبِّحُ لَهُ م
و سرانجام براي تاکید بیشتر،روي موضوع نظام آفرینش به دو وصف دیگر از اوصافش که یکی از آنها قبلا آمد،اشاره
کرده،می فرماید:"او عزیز و حکیم است"( وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ).
اولی نشانه کمال قدرت او بر همه چیز،و غلبه بر هر مانع است،و دومی اشاره به علم و آگاهی از نظام آفرینش و تنظیم برنامه
دقیق در امر خلقت و تدبیر
ص : 555
1) بارئ از ماده برء(بر وزن قفل)در اصل به معنی بهبودي و رهایی از امور ناخوش آیند است،و لذا بارئ به کسی گفته می -1
شود که چیزي را بدون کم و کاست و کاملا موزون ایجاد کند،بعضی نیز آن را از ماده بري(بر وزن نفی)به معنی تراشیدن
چوب گرفته اند که آن نیز به منظور موزون ساختن آن انجام می گیرد.بعضی از ارباب لغت نیز تصریح کرده اند که بارئ
کسی است که چیزي را بی سابقه و بدون نمونه قبلی،ابداء کند.
است.
و به این ترتیب در مجموع این آیات سه گانه علاوه بر مساله توحید که دو بار تکرار شده هفده وصف از اوصاف خدا آمده
است به این ترتیب:
-1 عالم الغیب و الشهاده.
-2 رحمان.
-3 رحیم.
-4 ملک.
-5 قدوس.
-6 سلام.
-7 مؤمن.
-8 مهیمن.
-9 عزیز.
-10 جبار.
-11 متکبر.
-12 خالق.
-13 بارئ.
-14 مصور.
-15 حکیم.
-16 داراي اسماء الحسنی.
-17 کسی که همه موجودات عالم تسبیح او می گویند.
که با وصف توحید او،مجموعا هیجده صفت می شود(توجه داشته باشید، توحید دو بار و عزیز نیز دو مرتبه ذکر شده است).
در میان مجموع این صفات،یک نوع نظم بندي خاصی در سه آیه دیده می شود:
در آیه نخست از عمومی ترین اوصاف ذات(علم)و عمومی ترین اوصاف
ص : 556
فعل(رحمت)که ریشه همه افعال خداوندي است بحث می کند.
در آیه دوم،سخن از حاکمیت او و شئون این حاکمیت است،و صفاتی
همچون"قدوس"و"سلام"و"مؤمن"و"جبار"و"متکبر"،با توجه به معانی آنها که در بالا ذکر کردیم همه از ویژگیهاي این
حاکمیت مطلقه الهی است.
و در آخرین آیه از مساله خلقت و آنچه مربوط به آن است،مانند نظم بندي و صورت بندي و قدرت و حکمت بحث می کند.
اللّ را گرفته منزل به منزل پیش می برد، از ذات پاك او شروع می
􀀀
و به این ترتیب،این آیات دست پویندگان راه معرفت ه
اللّ از مخلوق نیز به سوي خالق می برد،قلب را مطهر اسماء و صفات
􀀀
کند،و بعد به عالم خلقت می آورد، و باز در این سیر الی ه
الهی و مرکز انواع ربانی می کند و در لابلاي این معارف و انوار،او را می سازد و تربیت می نماید شکوفه هاي تقوا را بر
شاخسار وجودش ظاهر ساخته و لایق قرب جوارش می کند،تا با تمام ذرات جهان همصدا شود،و تسبیح گویان نغمه سبوح و
قدوسی سر دهد.
لذا جاي تعجب نیست که در روایات اسلامی اهمیت فوق العاده اي به این آیات داده شده که در نکات به خواست خدا به آن
اشاره می شود.
***
نکته ها:
اشاره
-1 نفوذ فوق العاده قرآن
تاثیر قرآن،در قلوب و افکار،واقعیتی است انکار ناپذیر،و در طول تاریخ اسلام شواهد زیادي بر این معنی دیده می شود،و عملا
ثابت شده که سختترین دلها با شنیدن آیاتی چند،آن چنان نرم می شد که یکباره خود را به اسلام می سپرد، تنها افراد لجوج و
معاند از این معنی مستثنی بودند،آنهایی که هیچ جایی براي هدایت در وجودشان نبود.
ص : 557
لذا در آیات فوق خواندیم که می فرماید:اگر این قرآن بر کوه ها نازل می شد خاضع و از هم شکافته می گردید،و اینها همه
نشانه جاذبه این کلام الهی است که ما نیز به هنگام تلاوت آن با حضور قلب این معنی را احساس می کنیم.
***
-2 عظمت آیات آخر سوره حشر
آیات آخر این سوره که مشتمل بر بخش مهمی از اسماء و صفات الهی است آیاتی است فوق العاده با عظمت و الهام بخش،و
درس بزرگ تربیت است براي انسانها چرا که به آنها می گوید:اگر قرب خدا می طلبید و خواهان عظمت و کمال هستید شعله
اي از این صفات را در وجود خود زنده کنید.
.( در بعضی از روایات آمده است که اسم اعظم خدا،در آیات آخر سوره حشر است ( 1
و در حدیث دیگري از رسول خدا ص می خوانیم:
من قرء آخر الحشر غفر له ما تقدم من ذنبه و ما تاخر: "هر کس آخر سوره حشر را بخواند،گناهان گذشته و آینده او بخشوده
.( می شود"! ( 2
و باز در حدیث دیگري از آن حضرت آمده است:
ذَا الْقُرْآنَ را تا آخر بخواند و 􀀀 ا ه 􀀀 ذَا الْقُرْآنَ -الی آخرها-فمات من لیلته مات شهیدا! "هر کس آیات لَوْ أَنْزَلْن 􀀀 ا ه 􀀀 من قرء لَوْ أَنْزَلْن
.( در همان شب بمیرد،شهید مرده است"! ( 3
یکی از اصحاب می گوید:از رسول خدا ص در باره اسم اعظم خدا سؤال کردم،فرمود:
علیک باخر الحشر و اکثر قراءتها: "بر تو باد که آخر سوره حشر را بخوانی و زیاد بخوان"!بار دیگر همین سؤال را تکرار
.( کردم،حضرت همان پاسخ را تکرار فرمود" ( 4
ص : 558
. 1) "مجمع البیان"جلد 9 صفحه 267 -1
. 2 و 3 و 4) "تفسیر نور الثقلین"جلد 5 صفحه 293 -2
-3
-4
حتی در حدیثی آمده است:"
.( انها شفاء من کل داء الا السام،و السام الموت: "این آیات شفاء هر دردي است مگر مرگ! ( 1
خلاصه اینکه:"روایات در این زمینه در کتاب شیعه و اهل سنت،فراوان است که همگی بر عظمت این آیات،و لزوم تفکر و
اندیشه در محتواي آن، دلالت دارد.
قابل توجه اینکه:این سوره همانگونه که با تسبیح خداوند و نام"عزیز و حکیم"،آغاز می شود،با نام"عزیز و حکیم"نیز پایان
می گیرد،چرا که هدف نهایی سوره شناخت خدا و تسبیح او و آشنایی با اسماء و صفات مقدس او است.
.( در باره"اسماء حسنی"که در آیات فوق اشاره شده بحث مشروحی ذیل آیه 18 سوره اعراف گذشت ( 2
***خداوندا!به عظمت اسماء و صفات سوگند،که قلوب ما را در برابر قرآن مجید خاضع و خاشع بگردان.
پروردگارا!دام شیطان،سخت است،و اگر لطف تو یار نشود نجات از آن مشکل،ما را در پناه لطف از وسوسه هاي
شیاطین،محفوظ دار.
بار الها!روح ایثار و تقوي و بر کناري از هر گونه بخل و کینه و حسد به ما مرحمت کن،و ما را از خود خواهی و خودپسندي
بر کنار فرما.
1365 شمسی \2\20 آمین یا رب العالمین (پایان سوره حشر) (و پایان جلد 23 ) آخر شعبان 1406
ص : 559
. 1) "در المنثور"جلد 6 صفحه 201 -1
2) جلد 7 تفسیر نمونه صفحه 25 به بعد. -2
درباره مرکز
بسمه تعالی
هَلْ یَسْتَوِي الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
آیا کسانى که مىدانند و کسانى که نمىدانند یکسانند ؟
سوره زمر/ 9